بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب این کیمیای هستی؛ جلد اول | طاقچه
تصویر جلد کتاب این کیمیای هستی؛ جلد اول

بریده‌هایی از کتاب این کیمیای هستی؛ جلد اول

انتشارات:انتشارات سخن
امتیاز:
۴.۲از ۳۳ رأی
۴٫۲
(۳۳)
هنگامِ تنگدستی در عشق کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
مادربزرگ علی💝
لَو أَنزَلْنَا هذَا الْقرآنَ علی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خاشِعآ متَصَدِّعآ مِنْ خَشیةِ الله
Mohammad Marashi
اگر یک نکته از سراسر دیوان حافظ بخواهیم برگزینیم که جوهر شعر او و خلاصه جهان‌بینی وی باشد، جز تصویر میدانی از «اراده معطوف به آزادی» چیز دیگری نیست. هیچ چیز در حیات انسان گران‌بهاتر از آزادی نیست و این آزادی هنگامی تحقّق می‌یابد که شما در دو سوی متناقضات رفت و آمدِ آزاد داشته باشید. اگر فقط جبری باشید یا فقط اختیاری، از یکی از این دو سوی اندیشه، آزادی شما سلب شده است
mobina
تمامی آنچه در حافظه متن وجود دارد کار یک تن و یک نسل نیست، کارِ تمامی کسانی است که بالقوه، تا آخرالزّمان، با آن متن سر و کار دارند.
غریو دیو توفان
جور هندوستان هست و جمال طاووس ممکن است در کار نباشد.
Baseer Koushan
اگر مجموعه واژگان کلیدی دیوان حافظ را گردآوری کنیم، هر قدر که متنوع باشند، خواهیم دید که تمامی آنها مانند بُراده‌های آهن بر گردِ مغناطیس و آهن‌ربای «عشق» گِرد می‌آیند: مستی و رندی و خوشباشی و عیاری و ... و بدین گونه بر ما روشن می‌شود که وَجْهِ غالب در هنر حافظ، از منظرِ مایگانیک، عشق است که معنای زندگی است و آهن‌ربایی است که بُراده‌های آهن طاعت و عبادت و نماز و روزه و سجّاده و صومعه و خرقه و صلاح و تقوی و سماع و وعظ و دشنام و نفرین و مطرب و می و قهر و لطف و مهر و وفا و بهشت و دوزخ و این جهان و آن جهان و پیری و جوانی و عقل و جنون و جام جم و خاک ره را در طیفِ بیکران جاذبه خویش، گِردآوری می‌کند و بدانها شکل می‌دهد.
mobina
این در کلیله نصرالله منشی است که معنی مقدم بر لفظ است و نویسنده با اندیشیدن قبلی کلماتی را به تناسب نیاز خویش برمی‌گزیند، نه در: بی‌خود از شعشعه
کاربر ۱۳۲۲۳۷۲
حافظـم در مجلسی، دُردی‌کشم در محفلی بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم
مهدی
لازم نیست ما به اصول دین و با یک حلقه اتصال به اصولِ عرفان اعتقاد داشته باشیم تا از شعرِ حافظ لذّت ببریم. اصلا چنین نیست. مگر ما به چشمِ اسفندیار و عمر هزارساله زال و هفت‌خوان رستم و دیو سپید اعتقاد داریم وقتی شاهنامه را می‌خوانیم؟ امّا تا نتوانیم تصوّری از چنان مفاهیمی داشته باشیم نمی‌توانیم شاهنامه را در سطح ظاهری‌اش حتی دریابیم تا چه رسد به عمقِ اساطیری‌اش و ژرفای فرهنگی‌اش. شعرِ حافظ، ظاهرآ، تنها بخش میراثِ فرهنگی ماست که در آن پارادایم‌های عرفانی سکولار شده است و به همین دلیل در تمام لحظه‌های تاریخی ما حضور دارد یا بهتر است بگویم تنها شعری است که در آن عرفان سکولار شده است و عُرفی
mobina
وقتی منوچهری می‌گوید: «خیزید و خز آرید که هنگام خزان است/ بادِ خنک از جانبِ خوارزم وزان است» این «خها و «زهایی که تکرار می‌شود، در گوش من حالت کشاله شدن باد و برگ‌ها را منعکس می‌کند
mobina
همه چیز مغلوب زیبایی است و فرمانروای نهایی تاریخْ هنر است و جمال: پَرِ طاووسْ بر اوراقِ مصاحف دیدم گفتم: این منزلت از قدرِ تو می‌بینم بیش گفت: خاموش! که هرکس که جمالی دارد هرکجا پای نهد دست ندارندش پیش
mobina
تصور خودم برین است که حرف تکراری دیگران در آن وجود ندارد، دستِ کم از این چشم‌اندازی که من به موضوع نگریسته‌ام، وگرنه حق با کسی است که گفت: «در زیرِ آسمانِ کبود هیچ چیزِ تازه‌ای وجود ندارد».
Baseer Koushan
شعر هنر زبان است و نوعی معماری کلام،
مسلم عباسپور
«شاعران به زبان تعلّق دارند نه به جهان».
مسلم عباسپور
مهدی اخوان ثالث در موردِ حافظ می‌گفت: «خواجه با همه «جمعُ المال» بوده است و از هرکه هرچه را می‌پسندیده برداشته است.» الیوت گفته است: «شاعرِ خام، تقلید می‌کند و شاعرِ پخته می‌رباید.»
sss
به همین دلیل، شعری که نتوان هیچ‌یک از اجزای آن را، جز در تجربه واحدِ گوینده‌اش تعقیب کرد، پیش از خداوندِ خویش خواهد مُرد.
sss
حافظ که در دوصدایی او فردوسی و مولوی هردو حضور دارند: از یک سو ذهنیت خردگرای این‌جهانی فردوسی است و از سوی دیگر اندیشه خردستیزِ آن‌جهانی مولانا.
sss
ای فراموشی کجایی تا به فریادم رسی باز اندوهِ دلِ غم‌پرورم آمد به یاد
mobina
همه خودکامگانِ تاریخ مغلوبِ هنر بوده‌اند، چه دانسته باشند و چه ندانسته باشند. لشکری که حافظ با هنر خویش علیه خودکامگی و ریاکاری برانگیخته است از لحظه انتشارِ نخستین شعرهایش تا همین لحظه که ما خوانندگان دیوانِ او هستیم، تا هر لحظه‌ای که انسانی در روی کره زمین یا یکی از کراتِ دیگر زندگی کند و سعادت فهم سخنِ خواجه شیراز را داشته باشد، یعنی زبان فارسی بداند، این لشکر همچنان تیغِ آخته و چیره بر استبداد و ریا، بی هیچ خستگی در کار خویش است: از کران تا به کران لشکرِ ظلم است ولی از ازل تا به ابد فرصتِ درویشان است
طلا در مس
جامعه ایرانی بعد از اسلام در طول تاریخ ده‌دوازده قرنی‌اش دو آسیبِ بزرگ دیده که هنوز هم در عوارض ذاتی همان آسیب‌ها گرفتار است و به این زودی هم راه نجاتی برای این جامعه نمی‌توان یافت؛ که درین دایره صاحبنظران حیرانند. ریا و خودکامگی دو ضربه‌ای بوده که بر پیکر اجتماع ما خورده است و ما هنوز هم زیرِ ضرباتِ دردناک ریا و دیکتاتوری به سر می‌بریم و از آنجا که با ریا و محیط ریازده و دیکتاتوری و محیط دیکتاتوری‌زده متولّد می‌شویم و با عوارض ریا و دیکتاتوری زندگی می‌کنیم و در سایه همان می‌میریم و نسل‌های پی‌درپی ایرانی متولّد می‌شوند و می‌پژمرند و می‌میرند کسی کمتر متوجّه زیان‌های ریا و دیکتاتوری می‌شود و آنها که می‌شوند یا به زبان هنر اعتراض خود را بیان می‌کنند و یا به زبان سیاست.
طلا در مس

حجم

۳۳۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۰۵ صفحه

حجم

۳۳۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۰۵ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰
۵۰%
تومان