بریده‌هایی از کتاب میدگارد ۳

شجاع بودن آسون نیست، ولی محال هم نیست!

- انسان اگه بخواد می‌تونه به هر قدرتی که می‌خواد برسه

حالا که یه خانواده واقعی دارم ترسِ از دست دادنش هر روز که می‌گذره بیشتر از خوشبختی‌ای میشه که کنار اونا دارم.

- سخنرانی کردن آسونه اما مرد اونه که خودشم به حرفایی که می‌زنه اعتقاد داشته باشه و بتونه بهشون عمل کنه...!

اینجا چه اتفاقی افتاده؟؟؟

- من سر در نمیارم چطور ممکنه کسی روی کاری که اساساً غلطه تا حدی پافشاری کنه که براش تبدیل به یه عادت آزاردهنده بشه؟!

آرتوس در پاسخ گفت: - سلام بر ژولیت و سلام بر فرزند انسان. ژولیت نگاه معناداری به آریا کرد، اما قبل از اینکه آریا جوابی بدهد سوده گفت: - اوه عزیزم دارم روی لهجه‌اش کار می‌کنم. هنوز لهجه ۶۰۰ سال پیش رو حفظ کرده. با این حرف سوده همه آنها به غیر از آرتوس زدند زیر خنده. او بدون اینکه کوچک‌ترین اثری از خنده و ناراحتی در چهره‌اش هویدا باشد جواب داد: - باری به گفتار من چه کاستی‌ای رخ نموده که آن را به سُخره می‌گیرید؟ سوده در حالی که صدایش را مانند او کلفت می‌کرد پاسخ داد: - هیچ کاستی ای رخ ننموده، پای افزارهایت را بر پا بِنه که می‌خواهیم به اندرونی عروج کنیم.

پادشاهی که اونقدر توانایی نداشته باشه که مردم خودش رو سیر کنه حقش همونه که خودش هم در گرسنگی زندگی کنه و اینطوری روی بی‌لیاقتی خودش سرپوش بذاره...

چرا فقط کمکی که خدا برات فرستاده رو قبول نمی‌کنی؟ چرا همیشه دنبال جواب می‌گردین؟ کیو دیدی که تا حالا تو زندگیش جواب همه سؤالاتشو گرفته باشه؟!

- سخنرانی کردن آسونه اما مرد اونه که خودشم به حرفایی که می‌زنه اعتقاد داشته باشه و بتونه بهشون عمل کنه...!