بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خطاب به عشق | صفحه ۳۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خطاب به عشق

بریده‌هایی از کتاب خطاب به عشق

نویسنده:کاترین کامو
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۸۷ رأی
۳٫۶
(۸۷)
اگر همان‌طور که نوشته‌ای، دوستم داری، باید چیز دیگری به دست بیاوریم. زمان، زمان ماست که عاشق شویم و عشق را آن‌چنان نیرومند و مستدام بخواهیم تا از فراز همه چیز عبور کنیم.
مری و راه های نرفته اش
عشق، ماریا، جهان را فتح نمی‌کند اما خودش را چرا. تو خوب می‌دانی، تو که قلبت چنین سزاوار ستایش است، که ما خوف‌انگیزترین دشمنان خودمان هستیم.
مری و راه های نرفته اش
زمان، زمان ماست که عاشق شویم و عشق را آن‌چنان نیرومند و مستدام بخواهیم تا از فراز همه چیز عبور کنیم.
a.h.ahm
می‌فهمی عزیزم؟ این وحشتناک است که شاهد باشی چطور احساساتی چنین عظیم و بی‌انتها و غنی و شگفت، آن‌قدر در ما بماند تا احمقانه و بی‌روح و عادی شود و کاستی بگیرد تا آنجا که به واژه ترجمه شود و بی‌رنگ‌و‌بو روی کاغذ پرتاب شود!
sadegh akbari
اما اگر همان‌طور که نوشته‌ای، دوستم داری، باید چیز دیگری به دست بیاوریم. زمان، زمان ماست که عاشق شویم و عشق را آن‌چنان نیرومند و مستدام بخواهیم تا از فراز همه چیز عبور کنیم.
کاربر ۱۲۶۴۸۶۵
شاید آدم برای اینکه خودش باشد به بودن کسی نیاز دارد. معمولاً همین‌طور است. من به تو نیاز دارم تا بیشتر خودم باشم.
sadegh akbari
عشق، ماریا، جهان را فتح نمی‌کند اما خودش را چرا. تو خوب می‌دانی، تو که قلبت چنین سزاوار ستایش است، که ما خوف‌انگیزترین دشمنان خودمان هستیم.
sadegh akbari
امشب دلم غنج می‌رود که بیایم پیشت چون قلبم سنگین شده و در نظرم همهٔ راه‌های زندگی دشوار شده است. امروز صبح کمی کار کردم و بعدازظهر اصلاً. انگار انرژی نداشتم و کارهایم را از یاد برده بودم. ساعت‌ها و روزها و هفته‌ها چنان است که گویی آدم را لای دست‌ و پنجه‌اش می‌کُشد. تو هم خودت با این حال آشنایی. مدت‌هاست که می‌دانم این اوقاتی که از همه چیز روگردانم خطرناک‌ترین اوقات روحی‌ام است. اوقاتی که می‌خواهم فرار کنم و در دوردست‌ها زندگی کنم، دور از هر کس و هر چیز که شاید بتواند به دادم برسد.
sadegh akbari
ماریا عزیزکم، نمی‌دانم آیا به فکرت می‌رسد به من تلفن کنی یا نه. و در این ساعت نمی‌دانم کجا پیدایت کنم. هر چند حرف خاصی ندارم بزنم به‌جز این موجی که از دیروز پیچ‌وتابم می‌دهد و این نیازی که به عشق و اعتمادت دارم. انگار مدت‌هاست که برایت ننوشته‌ام! اگر این نامهٔ پنو را امشب موقع برگشتن به خانه دریافت کردی، به من تلفن کن. روز شنبه مرا اینجا از یاد نبر. تمام این روزها، از صبح تا شب، به من فکر کن. در تمام دقیقه‌ها به خودت بگو که من پیشت مانده‌ام. خدانگهدار، عشق من، عشق عزیز من. مثل دیروز تو را می‌بوسم.
amirreza9
سخت شکوهمند اما هولناک است که باید یکدیگر را وقت مخاطره و تردید هم دوست بداریم، در قعر دنیایی که فرو می‌پاشد و در تاریخی که زندگی انسان پشیزی نمی‌ارزد.
HaleH.Eb
تا امروز بهترین خصوصیاتم را دیده‌ای و دوست داشته‌ای. شاید این اسمش دوست داشتن نباشد. شاید دوست داشتنت واقعی نباشد مگر وقتی که مرا با تمام ضعف‌ها و خطاهایم دوست بداری.
HaleH.Eb
امروز نامه‌نگاری دیگر راهیِ دنیای فانتزی‌ها و تخیلات شیرین شده است و جایی در جهان مجازی و جهان واقعی ندارد. کاغذهایی حامل دست‌خط دوست، واگویندهٔ جزئی‌ترین رفتارها و احساسات و خصلت‌های نویسنده، جوهری که قدم‌قدم بر سفیدی می‌دود تا خبر برساند و خط‌وخبری بگیرد؛ ریسمانی تنیده از "حافظهٔ گیاهی" که این کران و آن کران تاریخ چند هزار سالهٔ انسان متمدن را به هم پیوند می‌زند. این‌هاست که نامه را به شیئی عزیز بدل می‌کند، به چیزی فراتر از شیئی تزئینی و موزه‌ای، به جانداری سخنگو که تعلیم سخن گفتن می‌کند؛ جانداری به دیرینه‌سالیِ خط.
it'sme
نمی‌خواهم از این بابت بترسانمت. فرض می‌کنم که همه چیز درست می‌شود. نامه‌ات هست و به‌جز آن، ایمانی که هنوز به تو دارم و این آرزوی سمج به دیدن خوشبختی تو. بدرود عشق من. فراموش نکن کسی را که از زندگی خودش بیشتر دوستت داشت. از من خشمگین نباش.
امیررضا
آلبر کامو به ماریا کاسارس ساعت ۱۶، ژوئن ۱۹۴۴ ماریا عزیزکم، تلفن که می‌زدم به خانه‌ات، امیدوار بودم ببینمت. اما دیگر فرصتش را ندارم. این نامه را بینِ دو قرار برایت می‌فرستم. البته منظور خاصی ندارم، اما حدس می‌زنم امشب که برمی‌گردی پیدایش می‌کنی و آن‌وقت به من فکر می‌کنی. من خسته‌ام، به تو احتیاج دارم. اما با اینکه قبول دارم که نمی‌توانیم به همدیگر از این حرف‌ها بزنیم؛ باید کنار من می‌بودی. شب بخیر عزیزم. زیاد بخواب. خیلی زیاد به من فکر کن. تا فردا می‌بوسمت. آ.ک
Alisina Karimi
کاسارس در زبان اسپانیایی کاسارس تلفظ می‌شود. به همین دلیل، نام او در فارسی "کاسارس" ضبط شده است.
Amin
فقط یک روشن‌بینی وجود دارد: پی خوشبختی‌ رفتن. می‌دانم که هر چقدر هم گذرا باشد هر چقدر هم مخاطره‌آمیز یا شکننده، خوشبختی برای ما دوتا مهیاست اگر دستمان را سمتش دراز کنیم. حتماً اما باید دستمان را دراز کنیم.
nicol825
حتی در اتاقی تنها، بزرگ‌ترین خوشی، توانایی ستایش کسی‌ست که دوستش داریم.
Travis
فقط عشق است که دوست داشتنِ یک دشمن را ممکن می‌کند؛ دشمنی که در عین حال شریک جرم و عزیزت هم هست تا جایی که همه چیز در این خوشبختی نیرومند که تمام فضای زندگی را در یک آن می‌پوشاند، ذوب شود.
Travis
از تو، چنان رنجی به من رسیده که هرگز انتظارش را از هیچ جنبنده‌ای نداشتم. حتی امروز، فکرت در ذهنم با رنج آمیخته است. اما با تمام این مرارت‌ها، صورتت برای من هنوز خوشبختی‌ست؛ خود زندگی‌ست.
Travis
تنها نگرانی‌ام این است که شک دارم بتوانم آن‌قدر که به من بخشیده‌ای، نثارت کنم.
Travis

حجم

۶۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

حجم

۶۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰
۳۰%
تومان