بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خطاب به عشق | صفحه ۳۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خطاب به عشق

بریده‌هایی از کتاب خطاب به عشق

نویسنده:کاترین کامو
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۸۷ رأی
۳٫۶
(۸۷)
شیرینکم، خستۀ من، عشق نازنین من، گردنت را می‌بوسم، برایت تعریف می‌کنم، تو را زندانی می‌کنم. فردا خیلی زود به اینجا می‌رسد و خلاصه ما دو نفر! شب به‌خیر. تمام شب مرا دوست بدار و خوشحال بیدار شو. من همین را انتظار می‌کشم، تو را انتظار می‌کشم.
hedgehog
خودت را به من بسپار که کامل خودم را به تو سپرده‌ام! کاش دست‌کم امروز با کلمات عشق و محبت من تمام شود. بخواب، استراحت کن. به‌زودی کنار هم بیدار خواهیم شد. آن روز، دیگر بار، روز خوشبختی خواهد بود. اما من تا آن روز گام به گام همراهت هستم و آرام می‌بوسمت تا خوابت به هم نریزد و خستگی‌ات بیشتر نشود.
hedgehog
اکنون می‌دانم که عشق برای همه چیز کافی‌ست و باید دوباره روزها را زیست و یأس را به خاموشی و فراموشی سپرد.
hedgehog
آلبر کامو به ماریا کاسارس ۱۵ دسامبر ۱۹۴۹ تو زیباترین و بالا‌بلندترین خواهی بود. دور از من. اما حتی در اتاقی تنها، بزرگ‌ترین خوشی، توانایی ستایش کسی‌ست که دوستش داریم. امشب فقط به تو فکر خواهم کرد، عشق من. به موفقیت تو. به تو گوش می‌دهم، از دور... و از تو ممنونم، برای همه چیز، با قلبی سرشار.
hedgehog
می‌بینی، برایت نامۀ عاشقانه می‌نویسم. فقط عشق است که دوست داشتنِ یک دشمن را ممکن می‌کند؛ دشمنی که در عین حال شریک جرم و عزیزت هم هست تا جایی که همه چیز در این خوشبختی نیرومند که تمام فضای زندگی را در یک آن می‌پوشاند، ذوب شود. امشب تو زیبا و بیتا خواهی بود، همان‌طور که دوستت دارم، همان‌طور که همیشه به آن امیدوار بودم بدون اینکه ذره‌ای دلسرد شوم. من اشتباه نوشتم، تو الآن نامه‌ام را می‌خوانی، تو زیبا و بی‌نظیر شده بودی و من وسط جمعیت تو را گرفتم و به خودم فشردم، مأیوسانه. کاش الآن تو را با هر چه در این عشقْ پرافتخارتر است، در آغوش می‌گرفتم.
hedgehog
از تو، چنان رنجی به من رسیده که هرگز انتظارش را از هیچ جنبنده‌ای نداشتم. حتی امروز، فکرت در ذهنم با رنج آمیخته است. اما با تمام این مرارت‌ها، صورتت برای من هنوز خوشبختی‌ست؛ خود زندگی‌ست. هیچ ‌کاری نمی‌توانم بکنم، هیچ کاری نکرده‌ام که از این عشق رها شوم که از درون تهی‌ام کرده پیش از اینکه تا ته قلبم را لبریز کند. آدمی جعلی هستم و هیچ کاری از دستم برنمی‌آید. خوب می‌دانم، و تو را تا آخر دوست خواهم داشت.
hedgehog
باید بدانی که تو تنها نیستی، که من نخواهم زیست، نفس نخواهم کشید، فریاد نخواهم زد مگر با تو تا همیشه. می‌دانم که در وجود هر کس تنهایی‌ای هست که هیچ‌کس نمی‌تواند به آن دست یابد. این بخشی‌ست که بیشترین احترام را برایش قائلم و دربارۀ تو، هرگز تلاش نمی‌کنم به آن دست پیدا کنم یا تصرفش کنم. اما در مورد باقی‌اش، می‌دانم که غمی از غم‌هایت نیست که من نتوانم در آن شریک شوم و نیز خوشی‌ای در میانهٔ خوشی‌هایت.
hedgehog
من تمام و کمال متعلق به تو هستم و می‌دانم که دیگر هیچ چیز احساس مرا نسبت به تو تغییر نخواهد داد. امشب، عشق عزیزم، صورتم طوری شده که دلم می‌خواهد هی به آن نگاه کنم. صورتم پرطراوت شده. ممنونم عزیزم. هیچ‌کس در دنیا موفق نشده چنین نگاهی به چشمانم ببخشد. دوستت دارم. با تمام جان دوستت دارم، با تمام توانم. دلم می‌خواهد تو را کنار خودم داشته باشم و در این سال نویی که می‌آید، رو در روی تو بنشینم. این بار در آغوشت نخواهم بود، اما در هر لحظه از روز که چشمانت را ببندی انگشتانم را روی لب‌هایت احساس خواهی کرد. و. وای از آن صورت زیبایت!
hedgehog
من به‌اعتمادی که تو بلدی به من بدهی، زنده‌ام و به ‌امید عشق تو. این همه چیز است. به امید دیداری خیلی زود، عشق من. خیلی زود. دوستت دارم و منتظرم تا درمان شوم که بالأخره تو را برابر خودم داشته باشم. با من بمان -و دوستم داشته باش.
hedgehog
به عشق تو اما ایمان دارم. شجاع باش و مرا ببخش! یادت نرود که هیچ وقت این‌قدر دوستت نداشته‌ام.
hedgehog
چیزی نمانده، پیروزی کوچک من! خوشحال می‌شوم اگر زشت باشی (همان‌طور که خودت می‌گویی). خودت می‌دانی که این یکی از رؤیاهایم است. چشم‌های شرورت را می‌بوسم -عشق من...
hedgehog
عشق تو سرشارم می‌کند. یقین شکوهمندی که اینک با آن زندگی می‌کنم عزمم را جزم کرده و خوشی عمیقی در دلم نشانده. می‌خواهم از تو تشکر کنم، دیگر بار و دیگر بار. مثل کسی که از همراهی شریکی بی‌همتا تشکر می‌کند. تو را در مقام زنی که دوستش می‌دارم می‌بوسم؛ با تمام توانم.
hedgehog
آلبر کامو به ماریا کاسارس شنبه، هفدهم سپتامبر ۱۹۴۹ عشق من، نامه‌ات دیروز رسید در حالی که منتظرش نبودم. مصمم شده بودم که منتظرش نباشم. ممنونم از همۀ این نامه‌ها، نازنینم. بخصوص ممنونم از بابت محتوایشان. تو الآن می‌دانی که من خاطرجمعم. تو این اضطراب‌های بیهوده را از وجودم زدوده‌ای. هر چقدر هم که هیچ کدام از ما، نه تو نه من، حراف نبوده باشیم اما باز ناچار شده‌ایم کلمات و جملات زیادی بین خودمان رد‌و‌بدل کنیم. طبعاً اجتناب‌ناپذیر بوده است. باید واقعاً همه چیز را به پرسش کشید، چون همه چیز در معرض سؤال و تردید و اضطراب و انهدام بوده است. اما چه حالا چه آینده، از هر جا که رنج سر برسد، ما از هم در اطمینانیم و می‌توانیم دیگر بدون حرف زدن کنار هم زندگی کنیم، خلق کنیم، لذت ببریم، رنج بکشیم. کنار هم.
hedgehog
از تو عذر می‌خواهم که این همه ضعف و این همه یأس از خودم نشان دادم. البته حالم به همان بدی بود که برایت گفتم. واقعیت این است که هرگز چنین افسردگی‌ای تجربه نکرده بودم. برای بیرون آمدن از آن تمام توانم لازم بود. الآن می‌دانم که از پسش برمی‌آیم چون به‌جای اینکه خستگی‌ام را به خستگی تو اضافه کنم بهتر دیدم که از این اعتماد با تو حرف بزنم. پس مرا ببخش و بدان تنها عذر من این است که شیرینی این سرسپردگی برایم تازگی دارد. هرگز این‌طور به‌تمامی که خودم را به تو سپرده‌ام تسلیم احدی نشده بودم و مدت زیادی از این تجربه نگذشته است. گذاشتم تا قلبم حرف بزند وقتی که تو را محکم در کنار گرفته بودم. این احساس آرامشی‌ست که لبریزِ تخیل است.
hedgehog
خوشحال باش. استراحت کن. کار کن. توانت را احیا کن؛ چرا که آنچه تو را بزرگ کند، ما را بزرگ می‌کند. انرژی‌ات را هدر نده. به آن نیاز داریم.
hedgehog
خودت را به من بسپار آن‌طور که من هم خودم را به تو می‌سپارم؛ تمام و کمال. هرچه بیشتر بدهیم بیشتر به دست می‌آوریم. این قانون است. من هرگز در زندگی به‌اندازهٔ الآن که خودم را به‌تمامی به تو سپرده‌ام، احساس امنیت نکرده‌ام.
hedgehog
من نیاز دارم که بدانم آنجایی، که روی بودنت و بودنم با تو حساب کنم.
hedgehog
دوستت دارم. این کاری‌ست که انجام داده‌ام، بارها تکرار کرده‌ام، همین. باز هم تکرارش می‌کنم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم.
hedgehog
وای عشق پرستیدنی من! با این حال من خوشبختم و طوری در خوشبختی‌مان زندگی می‌کنم که انگار تا کنون زندگی نکرده‌ام. خوشحال و آرام و سربلندم. برنامه‌ای قشنگ، آره! رؤیا می‌بافم، خیالپردازی می‌کنم. چشم‌های تو را می‌بینم، دهانت را، تشنه‌ام. صبر کن، دارم می‌نوشم... خوب بود. دهانت. دستانت.
hedgehog
مرسی از اینکه مرا از جزئیات نزدیک‌بینی کاترین که پرسیده بودم با‌خبر کردی. تو به‌ندرت از ژان برایم حرف می‌زنی. چرا؟ با این حال، من فهمیده‌ام که او به تو شبیه است و با این سنّ کم‌شخصیتش مثل توست. درست است؟
hedgehog

حجم

۶۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

حجم

۶۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰
۳۰%
تومان