بریدههایی از کتاب خطاب به عشق
۳٫۶
(۸۷)
حتی اگر از ناراحتی به هم ریختهای، با همان ناراحتی مرا محکم بغل کن، محکم، بسیار بسیار محکم، و مرا تنگ در آغوشت بگیر.
کاربر ۶۶۴۷۴۴
تا امروز بهترین خصوصیاتم را دیدهای و دوست داشتهای. شاید این اسمش دوست داشتن نباشد. شاید دوست داشتنت واقعی نباشد مگر وقتی که مرا با تمام ضعفها و خطاهایم دوست بداری. اما تا کی؟ سخت شکوهمند اما هولناک است که باید یکدیگر را وقت مخاطره و تردید هم دوست بداریم، در قعر دنیایی که فرو میپاشد و در تاریخی که زندگی انسان پشیزی نمیارزد
مهتاب
هیچکس هرگز تو را چنین که من دوست دارم دوست نخواهد داشت.
hedgehog
آی عشق من، کاش میدانستی چقدر داشتنت خوب است!
rzvmn
به خودم میگویم: "ساعت ۶ راه میافتم و ساعت ۱۱ میتوانم او را در آغوش ببوسم."
Pouya
اگر نیایی طاقت خواهم آورد؛ اما چه طاقتی؟ در بطن اندوه، در برهوت دل.
m_oghab
ما با هم هستیم، علیه همه.
Travis
دوستت دارم با همه چیز و علیه همه چیز.
Travis
انگار نیستم.
منتظرم هست شوم.
من فقط وعدۀ دیدارم.
hedgehog
دوستت دارم بدیهی مثل زندگی.
da☾
این لحظه چه میکنی؟ ماه اینجا از پشت کاجها بالا آمده و شب سرد و شگرف است.
da☾
غرورم که سادهلوحانه پای تو ریختمش عذاب میکشد.
Travis
شاید دوست داشتنت واقعی نباشد مگر وقتی که مرا با تمام ضعفها و خطاهایم دوست بداری.
Travis
برایم زیاد و زود بنویس. تنهایم نگذار. منتظرت میمانم. هر چقدر که لازم باشد، در هر چه به تو مربوط است، بینهایت صبورم. اما در عین حال تبوتابی در خونم میجوشد که آزارم میدهد. میلی به سوزاندن و بلعیدن همه چیز، و این همه از عشقم به توست. خداحافظ، پیروزی کوچک! در خیالت کنارم باش. خواهش میکنم زود بیا. با اشتیاق تمام میبوسمت.
zahra
کاش تمام وجودت به خواب رود بهجز قلبت و من بار دیگر بیدارت کنم..
bitii
همه چیز را رها کن بیا. نگران خستگیات هم هستم.
zahra
تو این حق را برای من قائل نیستی که شریک لحظات شادیات باشم، اما بهنظرم هنوز حق شریک بودن در غمها و رنجهایت را دارم، شده از راه دور.
شراره
نمیتوانم به تو بگویم خداحافظ. این کار جدایی میآورد و من نمیخواهم هیچ وقت این اتفاق بیفتد.
من اینجا هستم، خیلی نزدیک، هر لحظه، رو به تو، دعاگویان به درگاه "خدایم" برای عشقمان؛ چون عشقمان را بیشتر از هر چیزی میخواهم. از تو فقط یک چیز میخواهم: اینکه همانطور که من نگاهت میکنم نگاهم کنی و این هرگز تمام نشود.
دوستت دارم و با تمام توانم میبوسمت.
Pouya
بیشتر از هر چیز دلم میخواست میتوانستم تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
Pouya
آلبر کامو به ماریا کاسارس
۱۷ دسامبر ۱۹۴۹
با هم، یکبار دیگر! اما هیچ وقت مثل امشب نخواهد بود و علیرغم تمام موانع، سرشارم از حس قدردانی و افتخار. محبت من تمام نمیشود و وقتی از فرط خستگی تمام شود، صورتت که دردانۀ من است... تازه پر از زندگی میشود! زندگی چهرهای ندارد بهجز چهرۀ تو. دستت را میگیرم، سخت محکم، در تمام آن مدت.
hedgehog
حجم
۶۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
حجم
۶۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰۳۰%
تومان