بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لیلی و مجنون | صفحه ۱۰ | طاقچه
کتاب لیلی و مجنون اثر نظامی گنجوی

بریده‌هایی از کتاب لیلی و مجنون

نویسنده:نظامی گنجوی
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۲۵ رأی
۴٫۵
(۴۲۵)
خود در همه علم روشنائیست گرمایه جویست ور پشیزی از چار گهر در اوست چیزی اما نتوان نهفت آن جست
آساره
خاریده باد و چاک آبست از کوی زمین چو بگذری باز ابر و فلک است در تک و تاز هر یک به میانه دگر شرط
آساره
یارب به خدائی خدائیت وانگه به کمال پادشائیت کز عشق به غایتی رسانم کو ماند اگر چه من نمانم از چشمه عشق ده مرا نور واین سرمه مکن ز چشم من دور گرچه ز شراب عشق مستم عاشق‌تر ازین کنم که هستم گویند که خو ز عشق واکن لیلی‌طلبی ز دل رها کن یارب تو مرا به روی لیلی هر لحظه بده زیاده میلی از عمر من آنچه هست بر جای بستان و به عمر لیلی افزای
زهرا
هر نیک و بدی که در شمارست چون در نگری صلاح کارست
Sahar B
این عقده به عقل کی گشاید عقل از در تو بصر فروزد گر پای درون نهد بسوزد ای عقل مرا کفایت از تو جستن ز من و هدایت از تو من بددل و راه بیمناکست چون راهنما توئی چه باکست عاجز شدم از گرانی بار طاقت نه چگونه باشد این کار می‌کوشم و در تنم توان نیست
❤Lady Bug❤
وز گنج کس این کرم نیاید از قسمت بندگی و شاهی دولت تو دهی بهر که خواهی از آتش ظلم و دود مظلوم احوال همه تراست معلوم هم قصه نانموده دانی هم نامه نانوشته خوانی عقل آبله پای و کوی تاریک وآنگاه رهی چو موی باریک توفیق تو گر نه ره نماید
❤Lady Bug❤
کردی تو سپهر بیستونی هر جا که خزینه شگرفست قفلش به کلید این دو حرفست حرفی به غلط رها نکردی یک نکته درو خطا نکردی در عالم عالم آفریدن به زین نتوان رقم کشیدن هر دم نه به حق دسترنجی بخشی به من خراب گنجی گنج تو به بذل کم نیاید
❤Lady Bug❤
کردی به مثابتی که شایست بر ابلق صبح و ادهم شام حکم تو زد این طویله بام گر هفت گره به چرخ دادی هفتاد گره بدو گشادی خاکستری ار ز خاک سودی صد آینه را بدان زدودی بر هر ورقی که حرف راندی نقش همه در دو حرف خواندی بی‌کوه کنی ز کاف و نونی
❤Lady Bug❤
در باز کن درون نشینان ای بر ورق تو درس ایام ز آغاز رسیده تا به انجام صاحب توئی آن دگر غلامند سلطان توئی آن دگر کدامند راه تو به نور لایزالی از شرک و شریک هر دو خالی در صنع تو کامد از عدد بیش عاجز شده عقل علت اندیش ترتیب جهان چنانکه بایست
❤Lady Bug❤
با حکم تو هست و نیست یکسان ای محرم عالم تحیر عالم ز تو هم تهی و هم پر ای تو به صفات خویش موصوف ای نهی تو منکر امر معروف ای امر تو را نفاذ مطلق وز امر تو کائنات مشتق ای مقصد همت بلندان مقصود دل نیازمندان ای سرمه کش بلند بینان
❤Lady Bug❤
کوته ز درت دراز دستی ای خطبه تو تبارک‌الله فیض تو همیشه بارک‌الله ای هفت عروس نه عماری بر درگه تو به پرده داری ای هست نه بر طریق چونی دانای برونی و درونی ای هرچه رمیده وارمیده در کن فیکون تو آفریده ای واهب عقل و باعث جان
❤Lady Bug❤
دلتنگ مباش اگر کست نیست من کس نیم آخر؟ این بست نیست؟
|ݐ.الف
روزی که رسی به نزد یارم گو بی تو ز دست رفت کارم
|ݐ.الف
من گر گهرم و گر سفالم پیرایه توست روی مالم
فندق
از قسمت بندگی و شاهی دولت تو دهی بهر که خواهی
منتظر ظهور
ای نام تو بهترین سرآغاز بی‌نام تو نامه کی کنم باز ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم ای کار گشای هر چه هستند نام تو کلید هر چه بستند ای هیچ خطی نگشته ز اول بی‌حجت نام تو مسجل ای هست کن اساس هستی کوته ز درت دراز دستی ای خطبه تو تبارک‌الله فیض تو همیشه بارک‌الله ای هفت عروس نه عماری بر درگه تو به پرده داری ای هست نه بر طریق چونی دانای برونی و درونی ای هرچه رمیده وارمیده در کن فیکون تو آفریده ای واهب عقل و باعث جان با حکم تو هست و نیست یکسان ای محرم عالم تحیر
ⓜⓞⓣⓐⓗⓐⓡⓔ
ای نام تو بهترین سرآغاز بی‌نام تو نامه کی کنم باز ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم
♡Sara♡
گر صد لغت از زبان گشاید در هر لغتی ترا ستاید
Zahra Falahiyan
گویند ز عشق کن جدائی کاینست طریق آشنائی
Ahmadreza Anaami
صاحب توئی آن دگر غلامند سلطان توئی آن دگر کدامند راه تو به نور لایزالی از شرک و شریک هر دو خالی در صنع تو کامد از عدد بیش عاجز شده عقل علت اندیش ترتیب جهان چنانکه بایست کردی به مثابتی که شایست
سیتا ^-^

حجم

۱۴۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۷ صفحه

حجم

۱۴۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۷ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان