بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بلگراد: جلد دوم؛ملکه‌ی جادو | طاقچه
کتاب بلگراد: جلد دوم؛ملکه‌ی جادو اثر دیوید ادکینز

بریده‌هایی از کتاب بلگراد: جلد دوم؛ملکه‌ی جادو

امتیاز:
۴.۲از ۲۵ رأی
۴٫۲
(۲۵)
یک‌جایی در این دنیا، مردی بود که در میان تاریکی و قبل از طلوع آفتاب به داخل خانه‌ای کوچک در دهکده‌ای فراموش شده خزیده بود و والدین گاریون را به قتل رسانده بود؛ حتی اگر به اندازه تمام عمرش هم طول می‌کشید، او قرار بود این مرد را پیدا کند و وقتی او را پیدا می‌کرد، می‌کشت. نوعی احساس خوشایند عجیبی در این حقیقت محض وجود داشت. بادقت از روی خرابه‌های خانه‌ای که به داخل خیابان آوار شده بود بالا رفت و جستجوی دلگیرش را در شهر مخروبه ادامه داد.
انتشارات طلوع ققنوس
«به نام بلار من تو را به مبارزه دعوت می‌کنم، توراک. به نام آلدور من نفرتم را در دهانت می‌کوبم. بگذار خونریزی خاتمه یابد و این من هستم که تو را به مبارزه می‌طلبم تا جنگ یک‌باره شود. من برند هستم، محافظ ریوا. با من روبرو شو یا سپاه نفرت‌انگیزت را بردار و برو و هرگز علیه پادشاهی‌های غرب قیام نکن.» کال‌توراک از سپاهش جدا شد و فریاد زد. «کجاست کسی‌که جرأت کرده پادشاه جهان را با جسم فانی‌اش به مبارزه بطلبد؟ بنگر! من توراک هستم، پادشاه‌پادشاهان و رب‌الارباب. من تو ریوا را با صدای نکره‌ات نابود خواهم کرد. دشمنانم باید به هلاکت برسند، سراگیاسکا باید دوباره از آن من شود.»
انتشارات طلوع ققنوس

حجم

۳۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۸۲ صفحه

حجم

۳۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۸۲ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد