بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مهمان نمی‌خواهید؟ | طاقچه
کتاب مهمان نمی‌خواهید؟ اثر علی‌رضا رضایی

بریده‌هایی از کتاب مهمان نمی‌خواهید؟

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأی
۴٫۰
(۲)
نقطه می‌کارم پایان اسم تو یعنی تمام شد.
سیّد جواد
و همیشه یکی تنهاست نیمه شعبان غریب‌تر از من است وقتی نمی‌آید وقتی برای نیامدنش جشن می‌گیرند ...
سیّد جواد
می‌ترسم این سوء تفاهم ها آخر به جدایی بکشد باید بروم خودم را طلاق بدهم با یک "من" دیگر وصلت کنم
سیّد جواد
تو یعنی بهار که از سروکول زمستانم بالا می‌روی با خنده‌هایت
سیّد جواد
هوا داغ است آفتاب قائمه می‌تابد اما آغوش تو بی زاویه است
سیّد جواد
زندگی باید کرد این تنها راه رسیدن به مرگ است
سیّد جواد
محصول خوبی دارد دلی که شخم می‌زنی
سیّد جواد
می‌آیی عاقبت تا با ترنج‌ها پیمان ببندی دست‌ها خونی چشم‌ها هرزه شوند بعد آرام آرام زبان بگردانی که مردم "ان جدی الحسین" و زمین ببوسد اشک‌هایت را از کعبه بیایی پایین تورا طواف کنیم و با حرف‌های روشنت خشت روی خشت اندیشه روی اندیشه بهشت را بنا کنیم می‌دانم اینکه خدا وعده‌هایش حق است
سیّد جواد
تو ملخ بودی افتادی به جان مزرعه ترسیدم پیله‌ام را برداشتم رفتم درون خودم تا همیشه ...
سیّد جواد
روز بهتری‌ست فردا به هواشناسی اعتماد کن نه! اعتماد نکن هوای دوست داشتنت ناپایدار است
سیّد جواد

حجم

۱۱۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

حجم

۱۱۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

قیمت:
۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد