بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روزگار ستمگر | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب روزگار ستمگر اثر علی صفایی حائری

بریده‌هایی از کتاب روزگار ستمگر

امتیاز:
۴.۵از ۱۲ رأی
۴٫۵
(۱۲)
تو خودت را رها کرده‌ای. تو خیال کرده‌ای ۷۰ سالی و گفتی بگذار با این نعمت‌ها در این زمان کوتاه عشق کنیم؛ بخوریم، بنوشیم، ببریم... ولی مسأله این است که تو بیشتر از این ارزش داشتی. اینها مال تو بوده‌اند، تو مال اینها نبوده‌ای.
Aseman📚🌿🌦
حساب می‌کنیم چه چیزی بدست آمده است، ولی حساب نمی‌کنیم چه چیزی از دست رفته است؟ اصلا خودمان را جزو موجودی محاسبه نکرده‌ایم.
Aseman📚🌿🌦
ترس‌ها، امیدها، عشق‌ها، نفرت‌ها، توقع‌ها و تعلّق‌ها مشخصه‌های وجودی ما هستند. اینها نشان می‌دهند ما کجاییم و چقدریم.
Aseman📚🌿🌦
اگر کسی بخواهد با بدی در یک نقطه برخورد کند موفق نمی‌شود. با یک آفت در وسعت گسترده‌ای که از آنجا برخاسته باید درگیر شد.
مظلوم مقتدر
گفتم: اگر من یک چنین فرزندی داشتم که این وقت شب از من مطالبه می‌کرد به او می‌گفتم که با مجموعه امکانات و نعمت‌ها و توانایی‌هایی که دارد به گونه‌ای برخورد کند که خودش را در برابر تمامی مُلک و تمامی ملائکه و ملکوت خدا و مالک این هستی، مسئول ببیند.
Aseman📚🌿🌦
استعدادهایی که از بچگی‌ات داشته‌ای؛ فکر داشته‌ای، هوش داشته‌ای، حافظه داشته‌ای، عقل داشته‌ای، این امکانات را داشته‌ای، این نعمت‌هایی هم که از بچگی داشته‌ای، زیر یک سقفی بوده‌ای، با دوستانی بوده‌ای... اگر همه این امکانات را با محبت جدیدی که پیدا کرده‌ای و معرفت جدید و سنجش جدید و انتخاب جدید خودت هماهنگ کنی، مشکلی نخواهی داشت. در این صورت تو متزودی و بهره گرفته‌ای.
Aseman📚🌿🌦

حجم

۱۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

حجم

۱۱۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد