ما برای این مدت محدود و این فاصلهٔ تولد و مرگ، نه تنها به دین احتیاج نداریم که عقل و فکر هم زیادی است و تنها غریزه برای این مرحله کافی است. اما از آنجا که تا بینهایت راه در پیش داریم، با فکر و عقل و اختیار همراه شدیم و از تضاد برخوردار گردیدیم. و این است که به قانونهایی نیاز داریم هماهنگ با قانونهای حاکم بر هستی و بر انسان، آن هم نه یکی دو سال و هفتاد سال که تا بینهایت. و این است که به دین قیم و قانونهای پایدار و هماهنگ روی میآوریم و به اللّه چنگ میزنیم که او، هم بر وسعت هستی آگاه است و هم قانونهای آن را میشناسد و هم به ما مهربان است و از ما به ما نزدیکتر است که ما را با او آشتی داده و عشق به نفس را او در ما نهاده است.
mohdiu
طرح کلی فقه، تبویب مستند و منسجم و مناسب را در منابع فقهی و در شکل فقهی به وجود میآورد
m.m.r_76
عاشق بدون عمل نیست، هر چند عالم بی عمل میماند.
mohdiu
اگر در تورات و انجیل و قرآن احکام مشابهی پیدا میشود، این نه به خاطر تأثیرپذیری است، بلکه این به خاطر وحدت و یگانگی سرچشمهای است که این هر سه از آنجا به راه افتادهاند و جریان گرفتهاند.
و با این توضیح مییابیم که عنصر عقل و عرف در حقوق اسلامی راه ندارد و به عنوان منبع حقوقی شناخته نمیشود، در نتیجه عنصر قیاس و تنقیح مناط و سدّ ذرایع و مصالح مرسله نیز وضعشان آشکار میگردد.
mohdiu
اگر از روی شناخت وظیفه و در زمینهٔ آزادی از هوسها و حرفها و جلوههای دنیا شروع کرده باشی از همین لحظه، تو به نتیجه رسیدهای و به انسانیت رسیدهای. چون انسان یعنی همین از سطح غریزهها حرکت کردن و تا حدّ وظیفه راه رفتن. و این است که هنگامی که به اجتهاد و عرفان و دانشهای دیگر هم برسی، اینها برایت بت نمیشوند و در وجود گستردهٔ تو توفان بهپا نمیکنند و غرور تو را آب نمیدهند و پروار نمیسازند.
mohdiu