بریدههایی از کتاب روی ماه خداوند را ببوس
۳٫۷
(۵۲۷)
شک کردن مرحله خوبی در زندگیه اما ایستگاه خیلی بدیه.»
Judy Abbott
آدمی که مشهور نیست وجود ندارد. یعنی وجود دارد اما فقط برای خودش نه دیگران.
و کسی که فقط برای خودش وجود داشته باشد تنهاست. و من از تنهایی میترسم.
montazerh82
به شوخی میگویم: «بالاخره بارانِ خبر از خشکسالی جهل که بهتره.»
ــ «موافق نیستم. باران خبر دانایی انسان رو آشفته میکنه و وقتی آگاهی کسی آشفته شد خود او هم درمانده میشه. دانایی پریشان از جهل بدتره چون به هر حال در ندانستن آرامشی هست که در دانستن نیست. مثلا شما اگه بدونید دچار نوعی بیماری هستید که تا چند ماه دیگه میمیرید، چه احساسی خواهید داشت؟ کسانی احتمالا حتی مایلند پولی پرداخت کنند تا چیزهایی رو ندونند.»
به سؤالاش جوابی نمیدهم اما برای این که حرفی زده باشم میگویم: «به هر حال در دنیای امروز فرار کردنِ از این به تعبیر شما باران اطلاعات کار سادهای نیست.»
کمی از قهوهاش مینوشد و میگوید: «موافقم، کار دشواریه اما به هر حال من ترجیح میدم به جای روزنامه خوندن یا تماشای تلویزیون، موزیک گوش کنم یا غزلی از حافظ بخونم.»
Hana
یکی از مکالمات خداوند و موسی:
ای پسر عمران! هر گاه بندهای مرا بخواند، آن چنان به سخن او گوش میسپرم که گویی بندهای جز او ندارم اما شگفتا که بندهام همه را چنان میخواند که گویی همه خدای اویند جز من.
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
کسی که فقط خوبها رو انجام میده به تدریج به یکی از کانونهای هستی تبدیل میشه.
chafdich
خوشبختانه هستی اون قدر سخاوت داره که دائم یک فرصت و یک شانس دیگه به شما میده تا دوباره از صفر شروع کنید.
chafdich
خداوند به موسی گفت از دو موقعیت خندهم میگیره: وقتی من بخوام کاری انجام بشه و تلاش بیهودهٔ دیگران رو میبینم تا جلو انجام اون کار رو بگیرند و وقتی من نخوام کاری انجام بشه و جماعتی رو میبینم که برای انجام اون کار به آب و آتش میزنند
زهرا۵۸
وقتی خداوند در وادی مقدس از توی درخت بر موسی تجلی کرد و به او گفت که کفشهاش را بیرون بیاورد، منظورش از بیرون آوردن کفشها دقیقآ چه بوده است. میپرسد آیا بیرون آوردن کفشها مفهوم نمادینی دارد یا نه؟ از قاب پنجره به ساختمان مرتفع روبهرو نگاه میکنم. لامپ پنجرهای از آن خاموش میشود.
میگویم: «چه اهمیتی داره؟ گمونم اون چه مهمه اینه که خداوند با موسی تکلم کرده و موسی تنها بشری است که صدای خداوند رو شنیده. همین.»
میگوید چون کفشها ابزار سفر و رفتناند، به نظر من آیا کندن آنها به نوعی اشاره به رسیدن و وصل نیست؟ سیم تلفن را لای انگشتانام حلقه میکنم و روی صندلی مینشینم.
میگویم: «شاید».
زهرا۵۸
خداوند برای هر کس همون قدر وجود داره که او به خداوند ایمان داره. این یک رابطهٔ دو طرفهس.
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
دانایی پریشان از جهل بدتره چون به هر حال در ندانستن آرامشی هست که در دانستن نیست
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
متأسفم. من واقعآ از این که مُلحدها نمیتونند خداوند رو تجربه کنند متأسفم. در تجربهٔ خداوند، برخلاف تجربهٔ طبیعت که قانونهاش بعد از آزمایش به دست میآد، اول باید به قانونی ایمان بیاری و بعد اونرو آزمایش کنی. حتی باید بگم هرچه ایمانت به اون قانون نیرومندتر باشه احتمال موفقیت آزمونها بیشتره. یعنی هر اندازه که به خداوند باور داشته باشی خداوند همون اندازه برای تو وجود داره. هر چه بیشتر به او ایمان بیاری، وجود و حضور او برای تو بیشتر میشه.»
سید محمد حسین
دستکم این روزها نمیتوانم. وقتی هیچ دلیل قانعکنندهای نه برای اثبات وجود خداوند و نه برای انکارش فعلا نمیشناسم و شک مثل آونگی دائم مرا به سوی ایمان و کفر میبرد و میآورد، پیداست که حرف زدن دربارهٔ موضوعی مثل «مکالمات خداوند و موسی» تا چه حد برایم ناخوشایند و کسالتبار است.
Pep
عزیز میگه زنها هر قدر هم که کوچیک باشن اما مادرند، پناه مردها هستند. حتی دختر کوچولوها پناه باباهاشون هستند.
Pariya
خداوندِ علی (ع) بیشک بزرگترین خداوندیه که میتونه وجود داشته باشه
Amirhossein F
خداوند به موسی گفت از دو موقعیت خندهم میگیره: وقتی من بخوام کاری انجام بشه و تلاش بیهودهٔ دیگران رو میبینم تا جلو انجام اون کار رو بگیرند و وقتی من نخوام کاری انجام بشه و جماعتی رو میبینم که برای انجام اون کار به آب و آتش میزنند.
سارا
وقتی معلم دفترش را برداشت و با آن به سر و صورت مهرداد زد و بعد هم با اردنگی او را از کلاس بیرون انداخت همهٔ بچههای کلاس توانستند نوشتهٔ حک شدهٔ روی میز را بخوانند. مهرداد با خط بدی نوشته بود: I Love You
ــسیّدحجّتـــ
ای پسر عمران! هر گاه بندهای مرا بخواند، آن چنان به سخن او گوش میسپرم که گویی بندهای جز او ندارم اما شگفتا که بندهام همه را چنان میخواند که گویی همه خدای اویند جز من.
مهدی بهنام
ای پسر عمران! هر گاه بندهای مرا بخواند، آن چنان به سخن او گوش میسپرم که گویی بندهای جز او ندارم اما شگفتا که بندهام همه را چنان میخواند که گویی همه خدای اویند جز من.
بهار
عزیز میگه مردها هر قدر هم که بزرگ بشن و باسواد بشن و پولدار بشن اما باز هم مثل بچهها هستند. زود قهر میکنن، زود پشیمان میشن و زود هم آشتی میکنن. ممکنه جلو زنها چیزی نگن اما تنها که شدند شروع میکنن به بغض کردن. میگه به همین خاطره که کسی گریهٔ مردها رو نمیبینه. عزیز میگه زنها هر قدر هم که کوچیک باشن اما مادرند، پناه مردها هستند. حتی دختر کوچولوها پناه باباهاشون هستند. عزیز گفت که برمیگردی.»
نسرین سادات موسوی
«میلیونها انسان بدون این که این سؤال ذرهای آزارشون داده باشه برنامههای هزار ساله برای عمر شصت هفتاد سالهشون میچینند و من همیشه تعجب میکنم که چهطور کسی میتونه بدون این که پاسخ قاطع و قانعکنندهای برای این سؤال پیدا کرده باشه، کار کنه، راه بره، ازدواج کنه، غذا بخوره، خرید کنه، حرف بزنه و حتی نفس بکشه. چه برسه به برنامهریزیهای درازمدت. اگه نیست چرا ما هستیم؟
نسرین نیکبخت
حجم
۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان