بریدههایی از کتاب روی ماه خداوند را ببوس
۳٫۷
(۴۹۹)
بیندیش که گویی شبی سرد و زمستانی با همسر آبستنات در بیابانِ تاریکی راه گم کرده باشی. شب بیمهتابی است و بیابان آن چنان تاریک که اگر اندکی از هم دور شوید جز با صدا کردنِ هم، یکدیگر را نمییابید. در چنین ظلماتِ محضی سوسوی شعلهای را میبینی و همسرت را همان جا در تاریکی و سرما رها میکنی و به امید یافتنِ راه به سمت نور میروی. به شعله که میرسی از ترس نزدیک است قالب تهی کنی: شعلهای نیست، آتشی است بدونِ دود که از لابهلای شاخههای درخت تا دلِ آسمان پیوسته است. وحشتزده برمیگردی و به عمق تاریکی بیابان میگریزی. کمی بعد نفسزنان میایستی و دوباره به سمتِ درخت میروی. این بار صدای غریبی میشنوی که انگار از لای ستارهها تا وسطِ درخت راه آمده است:
اِنّی اَنَا رَبُّک فَاخْلَعْ نَعْلَیک اِنَّک بِالوادِ الْمُقَدَّسِ طُوی *وَ اَنَا اخْتَرْتُک فَاسْتَمِعْ لِما یوحی *
همانا من پروردگار تو هستم. کفشهات را از پا بیرون آر که تو در وادی مقدس طوی هستی و من تو را برگزیدهام، پس به آن چه وحی میشود گوش بسپار.
f.banavi
ی پسر عمران! هر گاه بندهای مرا بخواند، آن چنان به سخن او گوش میسپرم که گویی بندهای جز او ندارم اما شگفتا که بندهام همه را چنان میخواند که گویی همه خدای اویند جز من.
f.banavi
اما من نمیخواهم نباشم. نمیخواهم آمده باشم و رفته باشم و هیچ غلطی نکرده باشم. نمیخواهم مثل بیشتر آدمها که میآیند و میروند و هیچ غلطی نمیکنند، در تاریخ بیخاصیت باشم. نمیخواهم عضو خنثای تاریخ بشریت باشم.
f.banavi
خداوند به موسی گفت از دو موقعیت خندهم میگیره: وقتی من بخوام کاری انجام بشه و تلاش بیهودهٔ دیگران رو میبینم تا جلو انجام اون کار رو بگیرند و وقتی من نخوام کاری انجام بشه و جماعتی رو میبینم که برای انجام اون کار به آب و آتش میزنند.»
Amirhossein F
«من راضیام. از توی دنیای به این بزرگی من به همین راضیام. حتی اگه هیچ وقت هم با هم عروسی نکنیم اما من رو دوست داشته باشی من راضیام. من به دوست داشتنِ تو راضیام.»
Amirhossein F
«قبول دارم دنیا در نگاه اول پیچیده است اما فکر نمیکنم حل کردن معمای اون خیلی پیچیده باشه. برعکس، فکر میکنم تا حد زیادی هم ساده است.»
Amirhossein F
اگر جای پای مرا دیگران نبینند، من دیگر نیستم.
اما من نمیخواهم نباشم. نمیخواهم آمده باشم و رفته باشم و هیچ غلطی نکرده باشم. نمیخواهم مثل بیشتر آدمها که میآیند و میروند و هیچ غلطی نمیکنند، در تاریخ بیخاصیت باشم.
سارا
هر کس در هر موقعیت میدونه که خوبترین کاری که میتونه انجام بده چیه اما مشکل زمانی شروع میشه که آدم نخواد این خوب رو انتخاب کنه.
کتابخوان
هر چه مینوشمت تشنهترم ای عطشآورترین آب! ای تلخترین شیرینی! ای سبکترین سنگینی! تو غمناکترین شادیزندگیامهستی. تو شادی بخشترین اندوهِ هستیام هستی. ای اتفاق سادهٔ پیچیده! چرا مرا نمیسوزانی ای سردترین شعلهٔ هستی! ای پَرِ سنگین رها شده از گمنامترین پرندهٔ مهاجر هستی! شهر پرندهها کجاست؟
|قافیه باران|
جولیا میگه این منصفانه نیست که انسان در زندگیش با مانعهایی روبهرو بشه که نتونه اونها رو از میان برداره.
shariaty
حجم
۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۹۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۳۲,۰۰۰۲۰%
تومان