بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بانک‌ تهیدستان؛ وام‌های کوچک، ابزار مبارزه با فقر جهانی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بانک‌ تهیدستان؛ وام‌های کوچک، ابزار مبارزه با فقر جهانی

بریده‌هایی از کتاب بانک‌ تهیدستان؛ وام‌های کوچک، ابزار مبارزه با فقر جهانی

۴٫۶
(۱۲)
از نظر ما، در هرگونه توسعه اقتصادی (با هدف بهبود استاندارد زندگی، کاهش فقر، ایجاد فرصت‌های اشتغال و کاهش نابرابری) بهتر است از طریق زنان اقدام شود؛ نه تنها به این دلیل که زنان بخش اعظمی از جمعیت فقیران و بیکاران را تشکیل می‌دهند یا از این جهت که از نظر اقتصادی و اجتماعی در وضع نامساعدی قرار دارند، بلکه از این حیث که با آمادگی و موفقیت بیشتری سعادت و رفاه کودکان و مردان خود را بهبود می‌بخشند.
محمود
در بنگلادش، گرسنگی و فقر، بیش از آن‌که موضوعات مرتبط با مردان باشند، موضوعات خاص زنان هستند. زنان، گرسنگی و فقر را شدیدتر از مردان تجربه می‌کنند. اگر قرار باشد یکی از اعضای خانواده گرسنگی بکشد، قانون نانوشته‌ای وجود دارد که آن فرد باید مادر خانواده باشد. علاوه بر این، در دوره قحطی و کمبود، این مادر خانواده است که از تجربه دردناک " شیر نداشتن برای نوزادش " رنج خواهد برد. در بنگلادش، زنان فقیر، ناامن‌ترین موقعیت اجتماعی را دارند. در این شرایط طاقت‌فرسا، واضح است که زنان فقیر و نیازمند، سریع‌تر و بهتر از مردان، خود را با فرآیندهای حمایتیِ ما وفق خواهند داد.
محمود
وقتی فهمیدیم که وجود یک "گروه حامی " برای هر وام‌گیرنده، موضوعی حیاتی و الزامی در موفقیت عملیات بانک محسوب می‌شود، برای هر درخواست‌کنندهٔ وام یک شرط الزامی قرار دادیم: وی برای دریافت وام، ابتدا باید به یک گروهِ متشکل از افراد همفکر و دارای شرایط اجتماعی- اقتصادی مشابه ملحق شود. به‌علاوه، از آن‌جا که متقاعد شده بودیم اگر این گروه‌ها توسط خود وام‌گیرندگان تشکیل و اداره شوند اتحاد و انسجام درونی بیشتری خواهند داشت، از هرگونه دخالت در مدیریت آنها خودداری کردیم؛ اما از طرف دیگر، مشوق‌هایی نیز تعریف کرده بودیم تا اعضای گروه را تشویق کند به یکدیگر در موفق‌شدن کسب‌وکارهایشان کمک کنند.
محمود
تجربه چاه‌های آب عمیق در جبرا مرا قانع کرده بود که صرفاً بر روی فقیران بدون زمین متمرکز شوم. به‌زودی دریافتم که هر کجا یک برنامهٔ کاهش فقر، به غیر فقیران نیز اجازه داده است تا جزء استفاده‌کنندگان از مزایای برنامه باشند، فقیران واقعی خیلی زود توسط غیرفقرا کنار زده شده و از برنامه بیرون رفته‌اند. در برنامه‌های توسعه، هرگاه فقیر و غنی با هم در برنامه‌ای شرکت داده شوند، همیشه غنی، فقیر را از روند برنامه خارج خواهد کرد؛ مگر آن که در ابتدای کار، معیارهای سفت و سختی برای فرآیند کار در نظر گرفته شده باشد.
محمود
پروفسور این نکته را نیز به من آموخت که بسیاری از چیزها هرگز آن‌گونه که به نظر می‌رسند پیچیده نیستند. این تنها تکبر ماست که ما را وا می‌دارد تا به‌شکلی غیرضروری، جواب‌هایی پیچیده برای مسائلی ساده بیابیم.
محمود
گرامین، به فکر دوران بازنشستگی وام‌گیرندگان خود نیز بوده است؛ ما می‌خواهیم وام‌گیرندگانمان، پس از تحمل سال‌ها کار سخت، دوران بازنشستگی خود را آبرومندانه و با آسایش سپری کنند؛ اما به‌جای پرداخت مستمری به آنها (نظیر کاری که بیمه‌های تأمین اجتماعی انجام می‌دهند) ما تصمیم گرفتیم تا به آنها سهام شرکت‌های موفق گرامین، غیرگرامین و صندوق‌های سرمایه‌گذاری گرامین را اعطا کنیم. ما معمولاً هنگامی که یکی از شرکت‌های گرامین (مانند بنیاد شیلات) به سودآوری مناسبی می‌رسد آن را به یک شرکت انتفاعی تبدیل می‌کنیم و مالکیت آن را از طریق سهام به وام‌گیرندگان‌مان واگذار می‌کنیم. این سهام‌ها دارای سود نقدی مناسبی بوده و ارزش آنها نیز با گذشت زمان افزایش می‌یابد. البته هر یک از وام‌گیرندگان، ممکن است در هنگام مواجهه با یک بحران ناگهانی، بخشی از سهام خود را بفروشد که این کار از طریق "شرکت مدیریت اوراق بهادار گرامین " انجام می‌شود.
محسن
تجربه گرامین در حوزهٔ شیلات گواه آن است که یک نظام اقتصادی جدید چگونه می‌تواند از همان آغاز به‌گونه‌ای طراحی شود که فقیران نیز بتوانند کنترل فناوری‌های پیچیده در پروژه‌های کلان را در دست گیرند. تکنولوژی، یکی از پیش‌نیازهای اساسیِ افزایش بهره‌وری است، اما باید به‌گونه‌ای هدایت شود که این افزایش تولید، تنها در اختیار اغنیا قرار نگیرد. در بنگلادش، هیچ دلیل موجهی برای فقیر ماندن افراد وجود ندارد. درواقع مشکل ما نه فقدان منابع، بلکه از نوع مدیریتی است. به عبارت دیگر، با بهره‌گیری از یک چارچوب مناسب مدیریتی، منابع غنی بنگلادش قادر خواهد بود تا مشکل فقر را در کشور، یک‌بار برای همیشه رفع کند.
محسن
همیشه این‌گونه بوده است که وقتی دولتی بخواهد به فقیران کمک کند، یک سیاست توزیعی (توزیع پول، زمین یا دیگر دارایی‌ها) را در پیش می‌گیرد؛ اما در مسیر پرفراز و نشیبی که میان دولت و فقیران وجود دارد، همواره افراد دیگری به غیر از فقیران نیز در صف می‌ایستند و این نظام توزیعی را به سمت خود منحرف می‌کنند. ما همواره آرزو داشتیم این رویه را اصلاح کنیم و اکنون فرصت آن برای ما به‌وجود آمده بود. استخرهای منطقهٔ نیمگاچی می‌توانست زندگی فقیران فاقد زمینِ این منطقه را به کلی دگرگون سازد.
محسن
سرمایه‌گذاری در راه‌ها، سدها، نیروگاه‌ها و فرودگاه‌ها، باعث افزایش بهره‌وری موتورِ گروه‌های اقتصادی-اجتماعیِ موجود در ابتدای قطارِ جامعه (واگن‌های درجه یک قطار) می‌شوند؛ اما آیا این سرمایه‌گذاری‌ها می‌توانند موجب روشن شدن موتور گروه‌های اقتصادی-اجتماعیِ موجود در انتهای قطارِ جامعه (واگن‌های درجه سه) شود؟ آیا برنامهٔ وام‌های خرد نیز می‌تواند باعث توسعهٔ زیرساخت‌های بزرگ کشور شود؟ در پاسخ باید گفت که وام خرد، موتور اقتصادیِ طبقات کوچکِ رانده‌شده از جامعه را روشن می‌کند؛ اما وقتی که تعداد زیادی از این موتورهای کوچک شروع به‌کار کردند، صحنه برای کارهای بزرگ‌تر نیز آماده خواهد شد. به عبارت دیگر، "وام‌گیرندگان خرد " و "پس‌اندازکنندگان خرد " می‌توانند به‌گونه‌ای سازمان یابند که صاحب تشکیلات اقتصادی بزرگ و حتی شرکت‌های زیرساختی بزرگ شوند.
محسن
اما بر خلاف قطار، گروه‌های مختلف اقتصادی-اجتماعیِ موجود در یک جامعه، هر یک موتور مخصوص به خود را دارد و بنابراین، قدرت ترکیبیِ تمامیِ این موتورها با یکدیگر، اقتصاد را به جلو یا عقب هل خواهد داد. در این میان، اگر در روشن شدن موتور چند گروه اقتصادی-اجتماعیِ جامعه غفلت شود، از قدرت ترکیبیِ کل اقتصاد کاسته خواهد شد. به‌عبارت دیگر، چنانچه موتور برخی گروه‌های اقتصادی- اجتماعیِ موجود در انتهای قطارِ جامعه روشن نشود، این گروه‌ها (واگن‌ها) سعی در عقب کشیدن کل قطار جامعه خواهند کرد که نتیجهٔ این کار به زیان همه (حتی گروه‌های جلوی قطار جامعه) خواهد بود؛ اما وام‌های خرد، از طریق کمک به گروه‌های انتهاییِ قطار جامعه، منجر به حرکت کل قطار به جلو و افزایش سرعت آن خواهد شد و این همان چیزی است که پروژه‌های به اصطلاح "توسعه‌ای " هنوز از عهدهٔ آن برنیامده‌اند.
محسن
آنهایی که معتقدند دو مفهوم "رشد " و "توسعه " دقیقاً هم‌معنی‌اند (یا با یک سرعت یکسان حرکت می‌کنند) فرض را بر این گذاشته‌اند که لایه‌های اقتصادی جامعه، همانند واگن‌های یک قطار، به‌گونه‌ای به هم متصل هستند که فقط لازم است لوکوموتیو آن را به حرکت درآوریم تا کل قطار و کل سرنشینانش، با سرعتی یکسان به جلو حرکت کنند.
محسن
منتقدین گرامین گاهی چنین استدلال می‌کنند که وام خرد، سهمی در توسعهٔ اقتصادی جوامع ندارد (یا اگر هم دارد مقدار آن ناچیز است)، اما این کاملاً بستگی به تعریف ما از توسعه اقتصادی دارد. درآمد سرانه؟ مصرف سرانه؟ هر چیز دیگر سرانه!؟ حقیقت این است که من همواره با این نوع تعاریف از توسعه اقتصادی مخالف بوده‌ام و معتقدم که در تمامیِ این تعاریف، "جوهرهٔ " توسعه غایب است. از نظر من، جوهرهٔ توسعه، تغییر کیفیت زندگیِ ۵۰ درصدِ پایینی جمعیت (یا در حالتی سختگیرانه‌تر، تغییر کیفیت زندگیِ ۲۵ درصدِ پایینی جمعیت) است و این همان جایی است که دو مفهوم "رشد " و "توسعه "، تا حدی راه خود را از یکدیگر جدا می‌کنند
محسن
حقیقت آن است که بخش عمومی را دیگر باید شکست‌خورده دانست (یا حداقل با فاصله زیادی از سرمنزلِ مطلوب آن دانست). دیوان‌سالاری و فقدان شفافیت، روزبه‌روز بخش عمومی را بیشتر تضعیف کرده و آن را به یک زمین بازی که قواعدش را فساد تعریف می‌کند، تبدیل کرده است؛ اما با حذف بخش عمومی، تنها چیزی که برای دنیا باقی می‌ماند بخش خصوصیِ مبتنی بر نفع و طمع شخصی است؛ موضوعی که به‌هیچ وجه چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای برای ما ترسیم نمی‌کند چراکه "طمع " و "فساد "، دو روی یک سکه‌اند و همواره تمایل دارند یکدیگر را جذب کنند؛ اما قبل از این‌که دنیا تسلیم طمع و فساد شود، باید قدرت "خودآگاهی اجتماعی " را به‌عنوان یک رقیب برای آن دو، به همگان نشان دهیم.
محسن
گرامین نه بخش خصوصی (به معنای رایج آن) است و نه بخش عمومی؛ بلکه بخش جدیدی است که من آن را "بخش خصوصیِ مبتنی بر خودآگاهی اجتماعی " می‌نامم؛ اما چه کسی نقش اصلی را در این بخش برعهده دارد؟ کارآفرینانی که می‌توانند از "خودآگاهی اجتماعی " به‌خوبی بهره گیرند و نکته مهم اینجاست که این خودآگاهی اجتماعی می‌تواند به همان شدت حرص و طمع (و چه بسا بیشتر از آن) در میان انسان‌ها "میل به حرکت " به‌وجود آورد. پس چرا مجال استفاده از این خودآگاهی اجتماعی را به مردم ندهیم تا با فعالیت در مکانیزم بازار، به حل و فصل مسائل اجتماعی بپردازند و زندگی بشر را به درجات بالایی از صلح، برابری و خلاقیت رسانند؟
محسن
فلسفه گرامین را باید در کجای طیف ایدئولوژی‌های سیاسی قرار دارد؟ راست؟ چپ؟ میانه؟ گرامین، نقش دولت را نقشی حداقلی دانسته و به مکانیزم بازار و ارتقای کارآفرینان اجتماعی معتقد است. از این منظر باید در انتهای سمت راست قرار گیرد؛ اما از طرف دیگر، گرامین به اهداف اجتماعی نظیر کاهش فقر، فرآهم آوردن تحصیلات، بهداشت و فرصت‌های اشتغال برای فقیران، دستیابی به برابری جنسیتی از طریق توانمندسازی زنان و تضمین رفاه سالمندان نیز اعتقاد راسخ دارد. گرامین، رؤیای دنیایی بدون فقر را در سر می‌پروراند و با اقتصاد سرمایه‌داری موجود (یعنی اقتصادِ مبنتی بر حرص و طمع) مخالف است. تمام این ویژگی‌ها، گرامین را از منظر سیاسی در سمت چپ قرار می‌دهد.
محسن
می‌توان گفت که در هر جامعه، با چند دسته از افراد روبه‌رو خواهیم بود. یک دسته از افراد، سرمایه‌دارانی هستند که در پی نفع شخصی خود بوده و تنها به فکر حداکثرسازی سود بدون در نظر گرفتن ملاحظات اجتماعی هستند؛ اما دستهٔ دیگر، کارآفرینان اجتماعی هستند که تمایل به سرمایه‌گذاری در مؤسساتی دارند که منجر به بازده اجتماعی می‌شوند؛ البته موسساتی که از نظر مالی، توانایی ادامه حیات خود در مکانیزم بازار را حفظ می‌کنند. یک جامعه می‌تواند با استفاده از ابزارهای مختلفی نظیر "وجهه اجتماعی " و "پاداش‌ها "، افراد بیشتری را به سمت تبدیل شدن به کارآفرینانی اجتماعی سوق دهد.
محسن
کارآفرین، فردی با ویژگی‌های استثنائی نیست بلکه درست بالعکس، تمامیِ ما انسان‌ها بالقوه کارآفرینیم ولی تنها بعضی از ما این فرصت را می‌یابیم تا این استعداد خود را بروز دهیم و اکثراً نیز هرگز چنین جرئتی به خود راه نمی‌دهیم چراکه به ما این‌گونه القا شده است که یک کارآفرین، فردی فوق‌العاده با استعداد و متمایز از دیگران است؛ اما چنانچه این طرز تفکر خود را اصلاح کنیم و این‌گونه بیاندیشیم که تمامیِ انسان‌ها، حتی پابرهنگانی که در خیابان‌ها گدایی می‌کنند، بالقوه یک کارآفرینند، در آن صورت است که می‌توانیم یک نظام اقتصادی بنا کنیم که در آن، به تمامیِ زنان و مردان این اجازه داده شده است پتانسیل‌های اقتصادی خود را کشف و نمایان سازند. به این ترتیب، دیوار موجود میان کارگر و کارفرما از بین می‌رود و این‌که یک فرد بخواهد یک کارآفرین یا یک حقوق‌بگیر باشد تنها به انتخاب شخصی او بستگی دارد.
محسن
سیاست‌های اقتصادی حمایت‌گرایانه، یارانه‌ها و نیز مزایای رفاهی، توسط افرادی خیرخواه و به منظور کاهش بُرندگی لبهٔ تیز سرمایه‌داری تعریف شده است؛ اما بر خلاف این افراد، من به مکانیزم بازار اعتقاد دارم و عمیقا معتقدم که نظام اقتصادی باید "رقابتی " باشد. رقابت، نیروی محرکهٔ تمام نوآوری‌ها، تغییرات فناوری و نیز بهبودهای مدیریتی است.
محسن
برخی فقیران تنها ۲۰ دلار احتیاج دارند، برخی ۱۰۰ دلار و برخی نیز ۵۰۰ دلار. بعضی به دنبال جدا کردن دانه‌های برنج از غلاف خارجی آنند و بعضی نیز به دنبال ساخت کوزه سفالی هستند و عده‌ای دیگر نیز به دنبال خرید یک راس گاو، اما (قابل‌توجه محققان توسعه در تمام دنیا) هیچ‌یک از وام‌گیرندگان گرامین احتیاج به آموزش کارآموزی خاصی ندارد؛ تنها چیزی که آنها احتیاج دارند، حداقلی از سرمایه مالی است.
محسن
اما من تا آن‌جا که ممکن است سعی می‌کنم از فلسفه‌ها، تئوری‌ها و "ایسم "ها پرهیز کنم و در ملاحظات اجتماعی، رویکردی عمل‌گرایانه به‌کار گیرم. من در هر کاری که انجام می‌دهم، می‌کوشم اهل عمل باشم. من بر "یادگیری از راه عمل " اتکاء می‌کنم و مطمئنم که در حال حرکت به سمت یک هدف اجتماعی والامرتبه هستم.
محسن

حجم

۲۴۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۲۴۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان