بریدههایی از کتاب این کتاب را بسوزان؛ برندگان پن از قدرت واژگان میگویند
۳٫۷
(۳)
به عبارت دیگر، هنر بیفایده است؛ حداقل وقتی با کار یک لولهکش برای مثال، یا یک دکتر، یا یک مهندس راهآهن مقایسه میشود. اما مگر بیفایدگی چیز بدیاست؟ آیا نبود یک هدف عملی بدین معنی است که کتابها و نقاشیها و کوارتتهای زهی فقط وقت ما را تلف میکنند؟ خیلی از مردم اینطور فکر میکنند. اما من اعتقاد دارم که همین بیفایدگی هنر است که به آن ارزش میدهد و خلق هنر چیزی است که ما را از تمام موجودات دیگری که بر این سیاره زندگی میکنند متمایز میکند و چیزی است که در اصل ما را به مثابة انسان تعریف میکند.
کاوشگر
بعضیها دوست دارند فکر کنند که تقدیر پر جوش و خروش از هنر در واقع از ما آدمهای بهتری میسازد –منصفتر، اخلاقیتر، حساستر، و با فهم و درک بیشتر. شاید این مسئله درست باشد –در موارد نادر و منفرد خاص. اما بیایید فراموش نکنیم که هیتلر میخواست در زندگی یک هنرمند باشد. حاکمان مستبد و دیکتاتورها رمان میخوانند. قاتلان در زندان رمان میخوانند. و کیست که بگوید آنها همان لذتی را از کتابها نمیبرند که هرکس دیگر؟
کاوشگر
بدون شک نیاز به ساختن، پدید آوردن و خلق کردن، یک انگیزة بنیادی انسانی است. اما هدف آن چیست؟ هنر و به طور خاص هنر داستان چه هدفی را در آنچه ما دنیای واقع مینامیم دنبال میکند؟ تا جایی که به فکر من میرسد هیچ –دستکم در معنای عملی. کتاب هرگز غذایی در شکم کودکی گرسنه نگذاشته است. کتاب هرگز جلوی ورود گلوله به بدن قربانی جنایتی را نگرفته است. کتاب هرگز در میانة جنگ جلوی فرود آمدن بمب بر سر مردم بیگناه را نگرفته است.
کاوشگر
کسی که از آرزوی تأثیرگذاشتن بر دیگری آغاز کند، نهایتاً به آرزوی پاک کردن اثری که گذاشته میرسد؛ رویای بیرون کشیدن شفافیتی ناب از آن، رویای تبدیل کردن فرد به یک نقطة کانونی ناب، مانند یک عدسی فارغ از خویشتن.
کاوشگر
هر رمان مشارکت برابری است میان نویسنده و خواننده و این تنها جایی در دنیاست که دو غریبه میتوانند در صمیمیتی مطلق و بینقص با یکدیگر ملاقات کنند. من زندگیام را در گفتگو با مردمی گذراندهام که هرگز آنها را ندیدهام؛ مردمی که هرگز نخواهم شناخت. و امیدوارم که این کار را تا روزی که از نفس کشیدن دست میکشم ادامه دهم.
این یگانه شغلی است که تا حالا خواستهام.
leila tofighy
جادوی داستانها همین است –آنها میتوانند ما را به اعماق جهنم بیاندازند اما در نهایت خطری ندارند.
leila tofighy
موجزترین داستان هم باید واقعیات پول و خون را در خود داشته باشد تا برای بزرگسالان جالب باشد
leila tofighy
قدرت نویسنده متعلق به خود او نیست؛ او خود را به مثابة یک مجرا، یک رسانا، در جایگاهی قرار میدهد که جهانِ پشت او، به خوانندهای که در آن سوی صفحات نشسته سیلان مییابد. وظیفة دشوار او جاری نگاهداشتن این جریان است؛ ناشناس ماندن در فرآیند نوشتن، پایان تلاش او برای کسب شهرت.
leila tofighy
پاسکال میگوید «زمانی که یک گفتمان طبیعی رنگی از شهوت یا تأثر برجای میگذارد، فرد درون خود حقیقت آنچه خوانده است را احساس میکند، که پیش از خوانده شدن هم همانجا توی متن بوده بی آنکه آن فرد از آن خبر داشته باشد. با این همه، آن فرد احتمالاً شیفتة آن کسی خواهد شد که ما را با چنین حسی روبهرو میکند، چراکه او نه داشتههای خودش، که داشتههای ما را به خودمان نشان داده است».
leila tofighy
اما هیچکس نمیتواند بیش از آن که به دست آورده به کسی ببخشد. ما هم سعی میکنیم در نوشتههای خود، ادراکی زیباشناختی را برای دیگران بیافرینیم که خودمان پیشتر تجربهاش کردهایم.
leila tofighy
ما، بیش از آن که از خاطراتمان بنویسیم از خلایای وجودمان مینویسیم و سالها بعد، زندگیهای واقعی کند و عقبماندة ما، معمولا با وفاداری ترسناکی الگوهای نقشبسته در تخیلاتمان را برایمان بازی میکند.
leila tofighy
باید از همانجایی بنویسیم که در آن ایستادهایم؛ زندگی همانجاست؛ و تقلید از زندگی آنگونه که میشناسیماش، هرقدر هم که تنگ و تنک باشد، تنها زمینی است که میتوانیم بر آن بایستیم.
leila tofighy
یک کتاب تبری است برای شکستن دریای یخزدة درونمان.
leila tofighy
نگفتن هم، درست همانند گفتن، از ابزارهای نویسنده است؛
یونا
حجم
۷۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه
حجم
۷۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان