بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ماشال | طاقچه
تصویر جلد کتاب ماشال

بریده‌هایی از کتاب ماشال

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۶ رأی
۳٫۸
(۶)
شبی که خوابش را دیدم گفتم: «شفاعت من یادت نره. نکند خواهر کوچکت را فراموش کنی...» براتعلی گفت: «دنبالت می‌آیم. شما فقط حجابت را حفظ کن...»
ش ع ب
راستی که شهادت آغاز حیات طیبه است.
ش ع ب
مرگ سرخ بهتر از زندگی ننگین است.
ش ع ب
خدایا هدایتم کن که می‌دانم گمراهی چه بلای خطرناکی است. خدایا من کوچکم، ضعیفم و ناچیزم. پر کاهی در برابر طوفانی هستم. به من دیدهٔ عبرت‌بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و جمال زیبایی تو را مشاهده کنم.
ش ع ب
می‌گفت: «من مسئول شما هستم. اگر خطری می‌خواد تهدیدمون کنه، اول من باید سپر خطر شوم.»
ش ع ب
همیشه به همه، مخصوصاً جوان‌ها، می‌گفت: «شبکه‌های خارجی و بی.بی.سی را گوش نکنید. یا اگر هم گوش می‌کنید، قدرت تجزیه و تحلیل و تفکر داشته باشید. بارها می‌گفت: هر چیزی را به‌راحتی قبول نکنید. هر خبری را الکی نپذیرید. برای گوش دادن به چیزهایی که آن‌ها می‌گویند، باید هم اطلاعاتتان بالا باشد، هم قدرت تأمل، تفکر و تحلیل داشته باشید.»
ش ع ب
تازه بعد از شهادتش متوجه شدیم که تنش پر از جراحت بوده؛ دست و پایش تیر خورده بوده، عقرب نیشش زده بوده، پردهٔ گوشش پاره شده بوده و چندین جراحت دیگر. از هیچ‌کدامشان با ما حرفی نزده بود. دردها و خاطرات تلخش را وارد خانه نمی‌کرد، مبادا که مادر و خانواده ناراحت و نگران شوند... گاهی اوقات که بعد از چند ماه به خانه برمی‌گشت و دوباره بعد از مدت بسیار کوتاهی راهی جبهه می‌شد، مادرم تا می‌خواست چیزی بگوید تا بیشتر بماند، براتعلی می‌گفت: «خودت گفتی برم از اسلام دفاع کنم. گفتید یا نگفتید!؟» بعد با همان لبخند همیشگی‌اش، خداحافظی می‌کرد.
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷

حجم

۴۶۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۴۶۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد