بریدههایی از کتاب دریاچهی شیشهای
۴٫۲
(۶۴)
حیوانات از انسانها خیلی سادهترند. نمیدانم چرا خداوند ما انسانها را موجودات ویژه و اشرف مخلوقات دانسته. ما از هیچ حیوانی بهتر و دوستداشتنیتر نیستیم.
یك رهگذر
به یاد داشته باشید هرگز کسی نمیداند در قلب یک گناهکار چه میگذرد ودر لحظات واپسین زندگی، بین انسان و خالقش چه کلماتی ردو بدل میشود.
یك رهگذر
زن ها وقتی مرد محبوبشان را از دست میدهند جهان و عالم وجود برایشان بی معنی میشود
seza68
تلاش برای شناختن دیگران کار بسیار خطرناکی است چون مردم حق دارند اسرار پنهانی خود را حفظ کنند.
یك رهگذر
لنا میکوشید تا به او بقبولاند که معنی عشق ابدی، تلف کردن عمر نیست.
-میدانی، آیوی، زنها موجودات شگفت انگیزی هستند. کاش دنیا را زنها میچرخاندند.
ترنج
در تمام عمر، همواره در این باور به سر بردهام که در زندگی رؤیاهایی وجود دارند که وقتی با حقیقت درآمیزند، موجب رنج و تألم انسان میشوند.
میس سین
احساس ناامنی میکنم. من از تغیر خوشم نمیآید، دوست دارم همه چیز همان طور که بود باقی بماند.
ریتا گفت:
-هیچ چیز مثل اولش باقی نمیماند.
lucifer
گذشتهای که گذشته باشد یک چیز است و گذشتهای که در زمان حال هم جاری باشد و کسی اعمال ناشایست خود را مکرراً انجام دهد، چیز دیگری است. یک چیز وحشتناک. این جور آدمها معمولاً به گذشتهٔ خود برمیگردند و این اصلاً چیز خوبی نیست.
ترنج
اگر قلب بدجوری بشکند، دیگر التیام پیدا نمیکند.
فاطمه
ما هر کدام یک دیوانگیهایی داریم و همین ما آدمها را از هم متمایز میکند.
نسیم رحیمی
تلاش برای شناختن دیگران کار بسیار خطرناکی است چون مردم حق دارند اسرار پنهانی خود را حفظ کنند
نسیم رحیمی
-زندگی شما مال خودتان نیست که آن را بگیرید
. زندگی هدیهای از سوی خداوند است و آنان که این هدیه را توی صورت خالق خود پرتاب میکنند بیایماناند و کسی برای چنین بندگان گناهکاری سوگواری نمیکند و در زمینی که بندگان شایستهٔ خدا را دفن میکنند، جایی برای آنها وجود ندارد.
نسیم رحیمی
-در این دنیا عدالت هم وجود دارد. یعنی، همین عدالت نمیگذارد کسی که مادرش را از دست داده پدرش را هم از دست بدهد. حال او باید خوب شود و میشود.
نسیم رحیمی
گذشتهای که گذشته باشد یک چیز است و گذشتهای که در زمان حال هم جاری باشد و کسی اعمال ناشایست خود را مکرراً انجام دهد، چیز دیگری است. یک چیز وحشتناک. این جور آدمها معمولاً به گذشتهٔ خود برمیگردند و این اصلاً چیز خوبی نیست.
نسیم رحیمی
ما هر کدام یک دیوانگیهایی داریم و همین ما آدمها را از هم متمایز میکند.
Mary gholami
-به نظر من همهٔ ما تا حدی دیوانه هستیم. میدانید، همین موجب تفاوت آدمها میشود، آدمیزاد با دانههای نخود که در یک غلاف صف کشیدهاند و عین همدیگر هستند فرق دارد.
lucifer
معتقد بودند که دخترانشان روزی خانهٔ پدر را ترک میکنند و به خانهٔ کشاورزی در حد پدر خودشان به منطقهای دیگر میروند و در این صورت لزومی ندارد که آرزویی در وجود آنها بیدار شود.
seza68
میکرد. لنا معتقد بود که تنها گناهش فرار با لوئیس بود، پس لابد خداوند از سر تقصیر او میگذشت.
-خداوندا، تو میدانی که من تقلب و حقهبازی نمیکنم، دروغ نمیگویم، غیبت و دزدی نمیکنم، کفر نمیگویم و از شرکت در مراسم مذهبی طفره نمیروم.
باید میدانست که پروردگار عالم با کسی معامله نمیکند و اگر بندهای گناه کبیره نیز نکرده بود، معلوم نبود که خدا با او معامله کند.
کاربر ۲۰۲۰۴۵۹
امتحان یعنی نشان دادن دانستهها، نه فرار از ندانستهها.
فاطمه
انسان در فکرش به خیلی جاها میرود و هیچ کس نمیتواند او را تعقیب کند.
نسیم رحیمی
-بزرگ ترین مشکل همهیما این است که به خودمان زیاد فکر می کنیم و همین موجب می شود مشکلاتمان را خیلی بزرگ تر از آنچه هستند ببینیم. اگر خودمان را عادت بدهیم که به دیگران فکر کنیم...
نسیم رحیمی
ببین چه میراثی برای طفلم به جا گذاشتم، دوست داشتن کسی که قلب آدم را میشکند.
نسیم رحیمی
تنها چیزی که باید از زندگی من سرمشق بگیری این است که هیچ وقت دنبال زندگی امن و آرام نروی و هیچ وقت با مردی فقط به خاطر خوبی و مهربانی اش ازدواج نکنی. این چارهیکار نیست و خوشبختی نمی آورد.
نسیم رحیمی
-خیلی از مردها بودند که به وسیلهٔ یک زن متحول شدند.
-خب، یقیناً این بخشی از تاریخ است.
نسیم رحیمی
-خواهر، آیا ندایی که گفتید، صدای خدا بود؟
-البته که صدای خدا بود. او همیشه با ما صحبت میکند. فقط آدم باید مطمئن باشد و ندای خداوند را که خیلی آهسته و کوتاه مدت است بشنود. او دوست دارد ما صدایش را بشنویم.
Elaheh Dalirian
لنا گفت:
-اشتباه من این بود که حقیقت را طور دیگری میدیدم. به نظر من سئوال نکردن دربارهٔ گذشته و فراموش کردن آن خوب است. من باید به او میفهماندم که گذشته اش را فراموش کرده ام اما از خطاهای فعلی اش خبر دارم... اشتباه من این بود که به او نمیگفتم از کارهایش باخبرم. برای این که ترکم نکند یا به خیال خودم او را نگه دارم، اجازه دادم هرکاری دلش میخواست بکند.
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
چه چیزی را باید درک میکرد؟ این که خانواده اش را به خاطر آن مرد ترک کرده بود؟ این که فرزندانش را تنها گذاشته بود، فرزندانی که عاشقانه دوستشان داشت و از اولین روز ترک آن ها دل تنگشان بود و لحظه ای فراموششان نکرده بود؟ این که همه چیز و همه کس را به خاطر او از دست داده بود؟
معصوم
حجم
۷۴۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۹۹۰ صفحه
حجم
۷۴۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۹۹۰ صفحه
قیمت:
۲۰۰,۰۰۰
تومان