بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رباعیات خیام | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رباعیات خیام

بریده‌هایی از کتاب رباعیات خیام

نویسنده:عمر خیام
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۳۴ رأی
۴٫۵
(۳۳۴)
دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است، و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است، سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است، و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است.
Mohammad
* ای صاحب فتوی، ز تو پرکارتریم، با این‌همه مستی، از تو هشیارتریم؛ تو خونِ کسان خوری و ما خونِ رَزان، انصاف بده؛ کدام خونخوارتریم؟
مهسا محجوبی
این قافله عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب میگذرد ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب میگذرد
mohsen
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
Rghaf
می خور که به زیرِ گِل بسی خواهی خفت، بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت؛ زنهار به کس مگو تو این رازِ نهفت: هر لاله که پَژْمُرد، نخواهد بِشْکفت.
آبـــــان🍊
هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلومم شد که هیچ معلوم نشد
Ramtin
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
sunflower
نا آمدگان اگر بدانند که ما از دَهْر چه می‌کشیم، نایند دگر.
Husayn Parvarde
دریاب که از روح جدا خواهی رفت در پرده اسرار فنا خواهی رفت می نوش ندانی از کجا آمده‌ای خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
mahdieh
قومی متفکرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین
"Shfar"
از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن فردا که نیامده ست فریاد مکن برنامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
محمد
گر من ز می مُغانه مستم، هستم، گر کافِر و گَبْر و بت‌پرستم، هستم، هر طایفه‌ای به من گمانی دارد، من زانِ خودم، چُنان‌که هستم هستم.
Mamareza_aa
ای دل غم این جهان فرسوده مخور بیهوده نئی غمان بیهوده مخور چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید خوش باش غم بوده و نابوده مخور
"Shfar"
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت چون آب به جویبار و چون باد به دشت هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت
Hamid.S
من بی می ناب زیستن نتوانم، بی باده، کشیدِ بارِ تن نتوانم، من بندهٔ آن دَمَم که ساقی گوید: «یک جام دگر بگیر» و من نتوانم.
بیسیمچی
* ای صاحب فتوی، ز تو پرکارتریم، با این‌همه مستی، از تو هشیارتریم؛ تو خونِ کسان خوری و ما خونِ رَزان، انصاف بده؛ کدام خونخوارتریم؟
usofzadeh.ir
گویند: بهشت و حور و کوثر باشد، جوی می و شیر و شهد و شکّر باشد؛ پر کن قدح باده و بر دستم نه، نقدی ز هزار نسیه بهتر باشد.
سونیکا
هرچند که رنگ و روی زیباست مرا، چون لاله رخ و چو سَرْو بالاست مرا، معلوم نشد که در طَرَبخانهٔ خاک نقّاشِ ازل بهرِ چه آراست مرا؟
عرفان
تا چند زنم بروی دریاها خشت بیزار شدم ز بت‌پرستان کنشت خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت
amir
گر می نخوری طعنه مزن مستانرا بنیاد مکن تو حیله و دستانرا تو غره بدان مشو که می مینخوری صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا
عرفان

حجم

۲۶۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۲۶۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان