اصلاً تو دنیا چیزی به این خوشگلی دیده بودین؟
ــ دماغش رو!
ــ خیلی خوشگله خانم جولز، میشه بهش دست بزنم؟
ــ معلومه که میتونین دست بزنین.
بچهها به نوبت به بچه دست زدند.
مک همینطور که دست بچه را یواش تکان میداد گفت: "گوگولییی!"
الیسون یواش زد روی دماغش و گفت: "پوپولییی!"
راندی پایش را قلقلک داد و گفت: "گیگیلییی!"
تاد گفت: "شوبولییی!"
جو گفت: "گومبولییی!"
خانم جولز خندید و گفت: "اگه پیش شما بمونه هیچ وقت یاد نمیگیره حرف بزنه که!"
دینا که از زور خوشحالی گریه میکرد، یک دفعه خانم جولز را بغل کرد. بعد بچهها به ترتیب خانم جولز را بغل کردند.
پریزاد~
عصر آن روز وقتی کار دکتر پانه تمام شد از مطب بیرون آمد. روز خوبی بود و بیست و پنج دندان پُرکرده بود و برای درمان هر دندان شصت دلار گرفته بود. شصت ضربدر بیست و پنج میشود ۱۵۰۰ دلار. برای یک روز کار، پول خوبی بود. البته همهی دندانها آنقدر خراب نبودند که احتیاج به پرکردن داشته باشند ولی بیماران که این را نمیدانستند.
امیر