بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نبودن | طاقچه
کتاب نبودن اثر بابک بیات

بریده‌هایی از کتاب نبودن

نویسنده:بابک بیات
انتشارات:نشر چرخ
امتیاز:
۴.۶از ۵ رأی
۴٫۶
(۵)
ببین رفیق یه چیزایی می‌خوام برات تعریف کنم. گوشِت که با منه؟...
Gisoo
مردم هم عین خیال‌شان نیست. سرشان گرم است. گرمِ همه‌چیز.
Gisoo
دیگر باورم شده که آدم‌ها ترکیبی هستند از چشم‌ها و دست‌هاشان.
Gisoo
با خودت فکر می‌کنی شاید هم دیر شده باشد. مثل همیشه که قرار است دیر بشود.
Gisoo
سرِ صحبت هیچ‌وقت باز نمی‌شود.
Gisoo
نقاشیه یک‌جوری است، نمی‌دانم این مدلی دیده باشی یا نه؛ فرض کن دست‌وپای کلی آدم و گاو و خر را کنده باشند و قاطی یک‌سری شمع و دروپنجره کرده باشند و همه‌شان را یک‌جا ریخته باشند توی گونی و تکان‌تکان داده باشند و دست‌آخر هم یکهو، پاشیده باشندشان روی تابلو، این‌قدر قَروقاطی. چیزی ازش سر درنمی‌آوری، سه روز هم نگاهش کنی فرقی نمی‌کند.
Gisoo
پنداری روی یک دایره چرخ بزنی و هی به خودت بگویی ای بابا، این اتفاق را انگار جایی پیش از این دیده بودم! و نخواهی بدانی همه‌چیز تکرار است و دل‌زدگی.
Gisoo
یک چیزهایی همین‌طوری تا آخر عمر با آدم هستند. کم‌رنگ و پُررنگ می‌شوند. ولی پاک نه. مهم نیست چه باشند و بهانهٔ بودن‌شان چیست، با تو هستند و تو بهتر است بگذاری به حال خودشان بمانند، تا آن‌ها هم قصد باقی جان و روحت را نکنند.
Gisoo
بدت می‌آید شبیه فامیلت باشی. به‌نظرت موجودات بی‌مصرف و پُرادعایی هستند. اگر دست تو بود همه‌شان را به‌جای کود می‌ریختی پای درخت‌های باغچهٔ پدرت.
Shaghayegh
چشم‌هایش را از تو پنهان می‌کند. نباید بهش می‌گفتی عاشق چشم‌هایش شده‌ای. اشتباه کردی. مادرت بی‌راه نمی‌گفت «آدم خوب است کلید صندوقخانهٔ دلش دست خودش بماند.»
Shaghayegh

حجم

۹۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۶ صفحه

حجم

۹۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۶ صفحه

قیمت:
۲۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد