بریدههایی از کتاب زنان زیرک؛ چرا مردان عاشق زنان زیرک میشوند؟
۳٫۹
(۱۹۰۳)
غر زدن شما در واقع نوعی جایزه به مرد است. نه به این دلیل که او از این موضوع لذت میبرد، بلکه به این خاطر که با این کار به او اطمینان میدهید که اهمیت زیادی برایش قائل هستید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
هنگامیکه او کارهای زیر را انجام میدهد نیز میتوانید خود را عقب بکشید:
هنگامیکه او به نظر خیلی از خود راضی میآید.
هنگامیکه او زیادی راجع به اینکه آیا میخواهد با شما ازدواج کند یا خیر، حرف میزند.
هنگامیکه رفتار محترمانهای ندارد.
هنگامیکه او دوباره و دوباره نیازهای شما را نادیده میگیرد.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
وقتی یک مرد بتواند رفتار شما را پیش بینی کند و بداند که شما همواره پشتیبان او و در کنارش هستید، شور و شوقش را برای این رابطه از دست میدهد.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
برای اینکه به مردی بیاموزید که با شما چگونه رفتار کند، نیازی به کلمات ندارید. معمولاً کمی دوری و سکوت، کارتان را راه میاندازد.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
حتی هنگامیکه مردی وجود زن در کنارش را امری بدیهی میانگارد و او را ندیده می گیرد، هنوز هم می خواهد از اینکه او هنوز «همانجاست» اطمینان حاصل کند.
فقط به این فکر کنید که غر زدن چه کار بیهودهای است. این کار او را مطمئن میکند که شما هنوز همانجا هستید و او میتواند بیشتر از شما فاصله بگیرد. با سخن گفتن کار زیادی از پیش نمیبرید. او نمینشیند بگوید: «ببین من دوست ندارم برای این ازدواج خیلی تلاش کنم، ولی دوست دارم تو همچنان به غذا پختن برای من ادامه دهی و دوست دارم همچنان برایم نقش همسری جذاب و زیبا را بازی کنی، ولی هر زمان که من دوست داشته باشم. راستی! الان هم کمی این احساس را دارم...میخواهی کمی برقصیم؟»
من زنده ام و غزل فکر میکنم
هنگامیکه یک دختر ساده دل فرض را بر این میگذارد که همه چیز در زندگیاش بر وفق مراد است، یا آن شاهزاده سوار بر اسب سپید، از او دربرابر همه چیز حمایت می کند، یک مکانیسم دفاعی خوب را از کار انداخته است.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
هنگامیکه شما خوشحال هستید، او حس می کند همیشه برای رفتن آزاد است پس احساس خوش شانسی می کند.
اگر میخواهید راجع به بستنی مورد علاقهتان حرف بزنید، بزنید. مسافرت به برزیل؟ بله! مشکلات سر کار یا ملاقات ناامید کننده تان با دکتر زنان؟ نه!
من زنده ام و غزل فکر میکنم
فرمول خوشحالی، خوش شانسی میآورد
من زنده ام و غزل فکر میکنم
اینکه فکر کند شما متفاوت هستید بسیار مهم است. اینکه آرام هستید، به خود اطمینان دارید و یا بدون او هم خوشحال هستید برایش مهم است.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
همچنین یک روباه بی سروصدا در مورد روابط قبلی خود با مرد حرف نمیزند. شما ممتازهستید و یک فهرست بلند بالا از گذشتهای مصیبت بار ندارید که به او ارائه دهید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
روباه بی سروصدا نمی پرسد: می شود موضوع صحبت را عوض کنیم؟
اجازه لازم نیست.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
سکوت و آرامش خود را حفظ کردن، شما را بیشتر جذاب میکند. بگذریم از اینکه سکوت به شما این توانایی را نیز میدهد که قدرت آن رابطه باشید و آن را اداره کنید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
با زیاد صحبت کردن خود را کوچک نکنید. به خاطر عصبی بودن بی وقفه حرف نزنید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
تو باید کم کم به آنها نزدیک شوی، سیرشان کنی، یک قهوه برایشان بیاوری و بعد خیلی عادی موضوع را پیش بکشی، بی هوا حرفت را بزنی و پیش از آنکه او بفهمد چه شده، خیلی عادی صحنه را ترک کنی.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
مردها به زنانی که کوتاه صحبت میکنند احترام میگذارند، زیرا خودشان نیز با همجنسان خود با همین زبان گفتوگو میکنند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
این واژه ها را از کلمات و ترکیب های خود پاک کنید: ما باید یا هم صحبت کنیم
من زنده ام و غزل فکر میکنم
مردها به کلمات پاسخ نمیدهند، آنها به قطع ارتباط واکنش نشان میدهند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
او کاملاً مشخص نمیکند که از کجا میآید و هدفش چیست
او آماده است تا اگر شرایط موافق خواستههایش نبود خود را کنار بکشد.
روباه بی سروصدا نیز هر دو این کارها را انجام میدهد. اما بدون استفاده از کلمات. او با اراده محکم خود (یا بسته به شرایط، با نداشتن اراده) برای همکاریهای آینده مذاکره میکند. اگر پیشنهاد خوب بود، او خواهد گفت: خوشحال میشوم. اگر هم پیشنهاد موافق میلاش نبود پاسخ می دهد: خوشحال میشوم، اما نمیتوانم اگر مرد مانند یک جنتلمن برخورد کند، او نیز رفتار خوبی دارد، وگرنه خود را با ظرافت کامل، عقب می کشد
من زنده ام و غزل فکر میکنم
پیش از دومین دیدار، مرد از او پرسیده بود که آیا می تواند با ماشین خودش دنبال مرد برود؟ میشله در موقعیت بدی قرار گرفته بود و به همین دلیل نقش روباه بی سروصدا را بازی کرد. او پرسش مرد را نشنیده گرفت و خیلی مهربانانه پرسید: می خواهی یک شب دیگر همدیگر را ببینیم؟ اگر امشب برایت مناسب نیست من درک می کنم. میشله آن سؤال بد را نشنیده گرفت. او طوری واکنش نشان نداد که گویی رنجیده است یا برای مرد تکلیف تعیین نکرد که چه کار کند، فقط به او چند پیشنهاد جایگزین داد که یکی از آنها شامل این می شد که آن شب اصلاً دیداری نداشته باشند. سپس به او حق انتخاب داد.
قشنگیاش به این است که روباه بی سروصدا، دوست داشتنی، مهربان و بسیار مبادی آداب است. به همین دلیل مرد همواره گمان میکند که همه چیز تحت کنترل خودش است (حتی اگر این چنین نباشد). اگرچه شاید که روباه بی سروصدا بی توجه و فراموشکار به نظر برسد، اما خیلی هم حواسش جمع است. او در واقع تفاوت چندانی با یک مذاکره کننده موفق بازاریابی ندارد.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
نمونه اصیل یک ابر زن، رابطهای را میخواهد که در آن زن و مرد برابر باشند. نظریه جالبی است اما در عمل، این رابطه به زودی به یک رابطه یک طرفه تبدیل خواهد شد.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
حجم
۳۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۰ صفحه
حجم
۳۱۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۰ صفحه
قیمت:
۳۷,۵۰۰
۱۸,۷۵۰۵۰%
تومان