بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خاطرات ما و سوره‌ی مبارکه‌ی قمر | طاقچه
کتاب خاطرات ما و سوره‌ی مبارکه‌ی قمر اثر سمیه افشار

بریده‌هایی از کتاب خاطرات ما و سوره‌ی مبارکه‌ی قمر

بچه که بودیم با هر اتفاق کوچکی به هیجان آمده و متعجب می‌شدیم. بچه که بودیم هر چیز کوچکی خوشحالمان می‌کرد. بچه که بودیم حتی راه رفتن مورچه هم برایمان جالب بود. چه روزگاری است روزگار بچگی. روزگار آموختن، تجربه کردن، صداقت و اطاعت. اما امان از بزرگی. از روزی که حس کنیم بزرگ شده‌ایم و مستقل، احتیاج به کسی نداریم و خودمان همه چیز را می‌دانیم، خودمان بلدیم، خودمان می‌فهمیم و بلاخره که عقل کل هستیم و منبع موثق علم، یک همه فن حریف تمام عیار. بزرگی و کوچکی فراموشمان می‌شود، با تجربه و بی‌تجربه برایمان یکی می‌گردد، ریش‌سفید و گیس‌سفید برایمان رنگ می‌بازد، معلم و شاگردی را بدرود گفته و خود بر کرسی تدریس آنچه نمی‌دانیم می‌نشینیم.
مادربزرگ علی💝

حجم

۲۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۸ صفحه

حجم

۲۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۸ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد