به حقارت منگر باده کشان را کاین قوم
پشت پا بر فلک از همت مردانه زدند
فروغی بسطامی
مها
دوست را کس به یک بدی نفروخت
بهر کیکی گلیم نتوان سوخت
سنائی غزنوی
f_altaha
ای مرگ بیا که زندگی ما را کُشت
اشتری
f_altaha
در دفتر زمانه فتد نامش از قلم
هر ملّتی که مردم صاحب قلم نداشت
فرخی یزدی
f_altaha
دست نیاز، چو پیش کسان میکنی دراز
پل بستهای که بگذری از آبروی خویش
نظیری نیشابوری
مستاجر
آنقدر گرم است بازار مکافات عمل
چشم اگر بینا بود هر روز روز محشر است
صائب
مستاجر
گر از هر باد چون بیدی بلرزی
اگر کوهی شوی کاهی نیرزی
نظامی
مستاجر
احسان هنری نیست به امید تلافی
نیکی به کسی کن که به کارِ تو نیاید
مستاجر
راه تو به هر روش که پویند خوش است
روی تو به هر دیده که بینند نکوست
وصل تو به هر جهت که جویند خوش است
نام تو به هر زبان که گویند خوش است
***
گه ره دیر و گهی راه حرم می پویم
مقصدم دیر و حرم نیست تو را میجویم
هاتف
مزه خونوک
***
آلهی به مستان جام شهود
به آنان که بی باده مست آمدند
به ساغرکشان شراب ازل
به عشقی که شد از ازل آشکار
دِلم مجمر آتش طور کن
به عقل آفرینان بزم وجود
ننوشیده مِی، مِی پرست آمدند
به میخوارگان مِی ِ لَمْ یَزَل
به حٌسنی که شد عشق را پرده دار
گِلم ساغر آب انگور کن
معینی کرمانشاهی
گل نرگس
سخت دشوار است منظور خلایق زیستن
با همهزشتی اگر در پیش خود خوبم، بس است
بیدل
f_altaha
جواب نامهام از بس زجانان دیر میآید
جوان گر میرود قاصد بکویش، پیر میآید
آترین🍃