بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چله‌کشی | طاقچه
کتاب چله‌کشی اثر بهروز اقبالی درخشان

بریده‌هایی از کتاب چله‌کشی

انتشارات:نشر داستان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأی
۴٫۰
(۱)
شاید کتابخانه‌ی دبستان اولین پله‌ی بهشت باشد که بی‌تفاوت از آن به کوچه پناه می‌بریم
min
شبیه کتابی که پشت قفسه‌ها گم شده است پدر در قاب عکس جوانی‌اش تنهاست
مادربزرگ علی💝
خطوط مورب نبودنت و چشم‌های منتظر من
-Dny.͜.
عشق شاید زنی باشد که هر بهار با پیراهن سبز تابستان با روسری قرمز پاییز تنپوشی قهوه‌ای با لکه‌های زرد و اخرایی به تن می‌کند و زمستان لباس تور سفید بر تن کرده به خانه‌ی بخت می‌رود
مادربزرگ علی💝
سرخ گریه می‌کند زیر کرسی درختی که از جنگل دور افتاده باشد
مادربزرگ علی💝
لرزه می‌اندازد بر تن ساختمان ها از ناودان بر پیکر سیاه خوابیده بر زمین جاری می‌شود برای که خودش را به آب و آتش می‌زند بارانی که آسمان را تجربه کرده است
مادربزرگ علی💝
مادرم شاید نمی دانست عشق شبیه گنبد مسجد شیخ لطف اله پر از نور است اما رازی غریب هر روز زانوهایش را می‌لرزاند وقتی اشک‌هایش از گونه سرازیر می‌شود و خانه رنگ صدای مؤذن‌زاده را به خود می‌گیرد
مادربزرگ علی💝
شبیه کتابی که پشت قفسه‌ها گم شده است پدر در قاب عکس جوانی‌اش تنهاست
min
من در لبخندهایش متولد می‌شدم
-Dny.͜.
با انگشت به پنجره می‌کوبد باران پنجره را باز که می‌کنم
Gisoo

حجم

۳۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۳۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد