بریدههایی از کتاب استالین؛ دربار تزار سرخ
۳٫۸
(۵۴)
او با خودش راحت بود و شاید همین ویژگی کیرف بود که وی را اینچنین نزد استالین جذاب ساخته بود؛ استالینی که روابط دوستانهاش شبیه به روابط عاشقانه بود و مثل همه عشاق، عشق او میتوانست به سرعت مبدل به حسادت و نفرت شود. استالینِ زن مرده حالا میخواست کیرف در تمامی مدت کنار وی باشد. کیرف طی روزهای بعد از مرگ نادیا، مکررآ برای دیدن استالین به دفتر وی سر میزد.
imaanbaashtimonfared
تشییع جنازههای بلشویکی ترکیبی بود از عناصر تشییع جنازه سُنتی که در دوران تزار معمول بود و فرهنگ نامتعارفِ بلشویکی. متوفی در صورتی که مقام شاخصی بود، ابتدا توسط بهترین مأموران کفن و دفن، گریم و آرایش میشد ــ معمولا توسط اساتیدی که جنازه لنین را مومیایی کرده بودند ــ و سپس در معرض تماشای عموم قرار میگرفت. کفن روباز متوفی معمولا در وسط یک میزانسن سوررئال ــ نخلهای حارّهای سرسبز، دستههای گل، پرچمهای سرخ ــ و در زیر نور نورافکنها قرار داده میشد تا همه افراد بتوانند به آن ادای احترام کنند.
imaanbaashtimonfared
«او (استالین) باهوشتر از آن بود که نداند آدمها همیشه خودکشی میکنند تا کس دیگری را تنبیه کنند...»
imaanbaashtimonfared
استالین به نحو کوبندهای قوی بود؛ آنچنان که نادیا به مادرش نوشت: «من میتوانم بگویم که از قدرت و انرژی او (استالین) در شگفتم. تنها یک آدمِ واقعآ سالم میتواند از عهده چنین حجم کاریای که او هر روز انجام میدهد، برآید.» اما نادیا برعکس شوهرش آدم ضعیفی بود. اگر یک نفر باید میشکست، آن نادیا بود. روابط احساسی رشد نیافته استالین به وی اجازه میداد تا سختترین ضربات روحی را تاب آورد.
imaanbaashtimonfared
او از داستایفسکی به عنوان «آن روانشناسِ کبیر» یاد و ستایش میکرد اما چاپ کتابهایش را در شوروی ممنوع کرد زیرا معتقد بود که خواندنِ آثار وی «برای جوانها بد است.»
imaanbaashtimonfared
ولعِ استالین به مطالعه کتابهای ادبی تقریبآ به اندازه ایمانِ مارکسیستی و جنونِ خودبزرگ بینیاش برانگیزاننده و پرتوان بود. میتوان گفت که اینها شهواتِ اصلی زندگی او بودند. او خودش استعدادهای ادبی نداشت اما با توجه به حجم وسیع کتابهایی که مطالعه کرده بود، یک روشنفکر بهشمار میرفت. و حقیقتآ اغراق نکردهایم اگر بگوییم استالین کتابخوانترین حاکمِ روسیه از زمانِ کاترین کبیر تا ولادیمیر پوتین که بیهیچ تردیدی یک روشنفکر بود و به عنوان یک اشرافزاده تحصیلات کلاسیک بالایی داشت.
imaanbaashtimonfared
ولعِ استالین به مطالعه کتابهای ادبی تقریبآ به اندازه ایمانِ مارکسیستی و جنونِ خودبزرگ بینیاش برانگیزاننده و پرتوان بود. میتوان گفت که اینها شهواتِ اصلی زندگی او بودند. او خودش استعدادهای ادبی نداشت اما با توجه به حجم وسیع کتابهایی که مطالعه کرده بود، یک روشنفکر بهشمار میرفت. و حقیقتآ اغراق نکردهایم اگر بگوییم استالین کتابخوانترین حاکمِ روسیه از زمانِ کاترین کبیر تا ولادیمیر پوتین که بیهیچ تردیدی یک روشنفکر بود و به عنوان یک اشرافزاده تحصیلات کلاسیک بالایی داشت.
imaanbaashtimonfared
گورکی عاقبت در سال ۱۹۳۱ به شوروی بازگشت تا مایه فخرفروشی استالین شود. گورکی در ازای بازگشت به کشور مشمول دریافت یک مستمری هنگفت شد و همچنین میلیونها روبل حقالتالیف کتابهایش را دریافت کرد. او در مسکو در قصری که قبلا به ریابوشینسکی سرمایهدار تعلق داشت، سکنی گزید. علاوه بر این، یک ویلا در بیرون شهر مسکو و ویلای دیگری در کریمه همراه تعداد زیادی کارمند و خدمتکار، که همگی نیز از اعضای تشکیلات امنیتی شوروی بودند، در اختیار گورکی گذاشته شد. کاخ و ویلاهای گورکی به پاتوق روشنفکران مبدل شد. گورکی به روالِ دورانِ لنین سعی داشت که به روشنفکران دچار مشکل یاری برساند. او بهویژه کمکهای زیادی به نویسندگان جوان همچون ایساک بابل و واسیلی گروسمن کرد.
سران کشور از گورکی به عنوان چهره مشهور ادبی خودشان استقبال کردند
imaanbaashtimonfared
گورکی در سال ۱۹۲۱ از لنین سر خورد زیرا روشهای مستبدانه وی را نمیپسندید. لنین به رغم رابطه حسنه ظاهریاش با گورکی شرایطی را فراهم کرد که گورکی «داوطلبانه» به تبعید برود. تبعیدگاه گورکی ویلای شیکی در سورنتوی ایتالیا بود. استالین بعدها که به قدرت رسید همه تلاش خود را کرد تا گورکی را به روسیه بازگرداند. همزمان، استالین ادبیاتِ شوروی را تحتِ نظارتِ RAPP (اتحادیه نویسندگان پرولتری روسیه) قرار داده بود؛ نهادی که عملا «شاخه ادبی برنامه پنج ساله استالین برای صنعتی کردن کشور» بود. اتحادیه مذکور به هر نویسندهای که «پیچش عظیم» (برنامه صنعتی کردن استالین) را در اثر خود به نحو پرشورانهای به تصویر نمیکشید، شدیدآ حمله میکرد و انواع گرفتاریها را برای وی به وجود میآورد. گورکی و استالین از مدتی پیش یک بازی ظریف و پیچیده دو نفره را آغاز کرده بودند که در آن نخوت، پول و قدرت ایفای نقش میکرد: استالین برای تحکیم پایههای قدرت خود به شهرت و محبوبیتِ فراوانِ گورکی نیاز داشت و گورکی هم تنها در ازای دریافت امتیازات مادی هنگفت حاضر بود از اعتبار خویش برای استالین خرج کند
imaanbaashtimonfared
موقعی که یک کمونیست اوکراینی به اسم کورنیف به جرم کشتن یک سارق (احتمالا گرسنه) دستگیر شد، استالین به این نتیجه رسید که کورنیف نباید مجازات شود. اما ورشیلف نگاهی به پرونده کورنیف انداخت و پی برد که قربانی یک نوجوان بیگناه بوده است. او بلافاصله نامهای به استالین نوشت و خواهانِ محکومیتِ کورنیف شد. ورشیلف اضافه کرده بود که دوره محکومیت به زندان میتواند بسیار کوتاه باشد اما اهمیت دارد که حتمآ کورنیف محاکمه و محکوم شود. استالین یک روز بعد از دریافت نامه ورشیلف، در روز ۱۵ اگوست، خشمگنانه با خواسته ورشیلف مخالفت و دستور آزادی سریع کورنیف را از زندان صادر کرد و متعاقبآ شغل مهمی به وی داد.
imaanbaashtimonfared
حزب با تکیه بر خُلوصِ اعتقادی خویش، دیکتاتوری خود را توجیه میکرد. نوشتههای مقدسِ بلشویکها آموزههای مارکسیسم ـ لنینیسم بود؛ چیزی که آنها «حقیقت علمی» تلقیاش میکردند. از آنجایی که ایدئولوژی خیلی اهمیت داشت، هریک از رهبران باید در زمینه مارکسیسم ـ لنینیسم خبره و کارشناس میشد یا حداقل چنین بهنظر میرسید. به این ترتیب این اشرارِ سابق، شبهای طولانی بسیاری را صرف مطالعه مقالاتِ ملالآور در خصوصِ ماتریالیسمِ دیالکتیک کردند تا بلکه بتوانند از صلاحیتِ لازم برای اشغالِ مناصب بالای حکومتی برخوردار شوند. این موضوع به قدری اهمیت داشت که مولتف و پولینا حتی در نامههای عاشقانه خود راجع به آن بحث میکردند: «پولیچکا (پولینا)! عزیزم... خواندنِ کلاسیکهای مارکسیستی خیلی ضروری است... تو باید مقدار بیشتری از آثارِ لنین را که به زودی چاپ و منتشر خواهد شد، بخوانی و سپس تعدادی از آثار استالین را بخوانی... دلم برایت خیلی تنگ شده است.»
به قول کوپیلیف، بلشویک متعصب، «حزبخواهی، یک مفهومِ تقریبآ عرفانی بود. پیششرطهای ضروری (برای بلشویک بودن) عبارت بود از داشتنِ نظمِ آهنین و رعایتِ مومنانه همه آیینها و مقررات زندگی حزبی.»
imaanbaashtimonfared
تعصبگرایی «شبهمذهبی» استالین خصوصیتِ بارز سران بلشویک بود: پسر میکویان پدر خود را یک «متعصبِ بلشویک» تلقی میکرد. بخش اصلی این تعصبات برآمده از پس زمینههای مذهبی این افراد بود. آنها از یهودیت و مسیحیت متنفر بودند اما مذهبی را جایگزینِ مذهبِ والدین خود کردند که به مراتب سختگیرتر و خشنتر از آن بود. این مذهب جدید نوعی بیاخلاقی و بیرحمی نظاممند را برای پیروانش به ارمغان آورد. به قول نادژدا مندیلشتام، همسر شاعر بزرگ روس اوسیپ مندیلشتام، «این مذهب ــ یا علم، به زعمِ خبرگانش ــ یک اقتدار شبهخدایی به انسان میدهد... در دهه بیست، بسیاری از آدمها پیروزی بلشویکها را با پیروزی مسیحیت (در اواسط تا اواخر قرن اول میلادی) مقایسه میکردند و چنین میاندیشیدند که این مذهب جدید تا حداقل یک هزار سال دیگر پابرجا خواهد بود... همه بر ارجحیت و برتری این آیین جدید، که قولِ برپایی بهشت در همین جهانِ مادی را داده بود، اذعان داشتند.»
imaanbaashtimonfared
رهبران بلشویک تحصیلات اندکی داشتند اما کتابخوانهای قهاری بودند و به اصطلاح آدمهای خودآموختهای بهشمار میرفتند. آنها یک دم از مطالعه غفلت نمیکردند بنابراین از فرزندان چنین افرادی انتظار میرفت که بسیار سختکوشتر و فرهیختهتر از والدینشان باشند. بچهها باید حداقل به سه زبان خارجی تسلط پیدا میکردند. معلمهای خصوصی وظیفه آموزش زبان به بچههای رهبران را برعهده داشتند (بچههای استالین و مولتف دارای یک معلم زبان انگلیسی مشترک بودند).
imaanbaashtimonfared
او در این جلسه شام در حضور استالین گفت: «همه دارند راجع به لنین و لنینیسم حرف میزنند اما الان مدتهاست که از رفتن لنین میگذرد... زنده باد استالینیسم!»
استالین فروتنانه پاسخ داد: «چطور جرئت میکنی چنین حرفی بزنی؟ لنین یک برج بلند بود امّا استالین یک انگشتِ کوچک است.»
imaanbaashtimonfared
نادیا با خنده و شوخی از دانشجویان آکادمی حرف میزد که به سه دسته طرفدار کولاکها، دهقانان متوسط و دهقانان فقیر تقسیم شده بودند. اما او درباره چیزی داشت شوخی میکرد که جان بالغ بر یک میلیون زن و کودک بیگناه را گرفته بود.
imaanbaashtimonfared
سیاستهای رادیکالِ استالین و سرکوبگریهای افراطی وی منجر به بروز اپوزیسیونی شد که او به شدت از آن میترسید. واکنشهای نامتوازنِ استالین دنیایی را به وجود آورد که وی در آن دلایلی برای ترسیدن داشت. او در انظار عمومی با یک طنز خشک و خونسردانه و در کمالِ آرامش به این هراسها واکنش نشان میداد اما حالا اسناد و مدارک نشان میدهد که او در خلوت خویش به نحو عصبی و هیجانزدهای نسبت به هراسهای مذکور واکنش نشان میداده است.
imaanbaashtimonfared
استالین به همهچیز و همه کس بدگمان بود و برای این بدگمانیاش هم دلایل محکم و واقعیای داشت. بلشویکها به راستی مبتلا به جنون بدگمانی بودند منتهی به آن «گوش بهزنگی» میگفتند. این «گوش بهزنگی» برای آنها همچون یک فریضه شبهمذهبی بود. هر بلشویک واقعیای باید به هر چیز و هر کس بدگمان میبود و کاملا حواسش جمع میبود که از دشمن «نارو» نخورد. استالین بعدها راجع به این «ترسِ مقدس» که باعث میشد تا وی همیشه هشیار و گوش به زنگ باشد، سخن گفت.
imaanbaashtimonfared
برای این خودبزرگ بینِ حساس و عصبی، هر انتقادی که علیه وی مطرح میشد در حکمِ نبردی برای بقا، و از نوع مسئله خوبی علیه بدی یا سفیدی علیه سیاهی بود. او برای خودش یک مأموریت شبه مسیحیایی قائل بود و هر چیزی را در چارچوب این مأموریت میدید.
imaanbaashtimonfared
کلیمنتی ورشیلف قفلسازی بود از شهر لوگانسک که مثلِ اکثر رهبرانِ رژیمِ استالین، یکی دو کلاس بیشتر سواد نداشت.
imaanbaashtimonfared
حزب فقط تودهای از گروههای خود برکشیده نبود، بلکه بفهمی نفهمی یک کسب و کار خانوادگی بهشمار میرفت. اعضای خانوادههای رهبران حزب عمومآ دارای مناصب بالایی در حکومت بودند: کاگانوویچ سه برادر بزرگتر از خود داشت که همگی از بلشویکهای بلندمرتبه بودند. اقوامِ سببی استالین از دو ازدواج وی، همگی شغلهای مهمی داشتند. دو برادر سرگو در قفقاز، که وابستگیهای خانوادگی در آنجا معمول و رایج بود، همه کاره بودند. مجموعهای از ازدواجهای درون گروهی نیز باعثِ غامضتر شدنِ روابط قدرت شده بود. این ازدواجها بعدها به نتایج مرگباری منجر میشد: هر زمان که یکی از رهبران سقوط میکرد، همه کسانی که در ارتباط با وی بودند نیز به ورطه هلاکت میافتادند؛ درست مثل کوهنوردانی که به یک طناب ایمنی وصل هستند و بر اثر پاره شدن طناب همگی آنها به قعر دره سقوط میکن
imaanbaashtimonfared
حجم
۳٫۶ مگابایت
تعداد صفحهها
۹۱۶ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
تعداد صفحهها
۹۱۶ صفحه
قیمت:
۴۵۸,۰۰۰
۳۶۶,۴۰۰۲۰%
تومان