بریدههایی از کتاب استالین؛ دربار تزار سرخ
۳٫۸
(۵۴)
حالا استالین متوجه شده بود که پروژه اتمی مهمترین چیز در دنیای اوست. او اسمِ رمزِ این پروژه را «وظیفه شماره یک» گذاشت. این پروژه باید «در یک بُعد و اندازه روسی» توسط «کمیته ویژه» به ریاست بریا اداره میشد. این کمیته باید همچون یک «دفتر سیاسی اتمی» عمل میکرد. دانشمندان را باید با توسل به تحبیب و تهدید بهکار میکشیدند. دادنِ پاداش، امتیازاتِ مالی و تأمین زندگی لوکس برای دانشمندانِ ارشدِ اتمی یک امر ضروری و حیاتی بود. استالین گفت: «مطمئنآ امکانپذیر خواهد بود که ترتیبی داده شود تا چند هزار نفر بتوانند خیلی خوب زندگی کنند... و حتی بهتر از خوب زندگی کنند.» استالین علاقه چندانی به مقولاتِ علمی نداشت و اینجور چیزها «خسته» اش میکرد، اما او رفتار مهربانانهای با کورچاتف، دانشمند ارشد اتمی شوروی، داشت.
گابز
پاسکربیشیف نیمی لوده، نیمی هیولا بود، اما بعدآ از دست استالین مصایب و رنجهای بسیاری کشید. بنا به گفته دختر پاسکربیشیف، وی از استالین درخواست کرد که به او اجازه ادامه تحصیل در رشته پزشکی را بدهد اما استالین با این درخواست مخالفت کرد و در عوض وی را واداشت که اقتصاد بخواند. و جالب اینکه، در پایان، استالین تنها خدمات و رسیدگی پزشکیای که دریافت کرد، از جانب همین پرستارِ نیمه درس خوانده بود.
Sajede Moghadam
. استالین به راستی معتقد بود که «مرگ همه مسایل را حل میکند؛ نبود انسان، یعنی نبود مسئله» این یک راه و روشِ بلشویکی بود.
Sajede Moghadam
استالین داشت خود را برای خطرناکترین قمار دوران حرفهایاش از بعد از قضیه اشتراکی کردن کشاورزی آماده میکرد: قتلِ عامِ حزبِ لنین.
yazdaan
بعضی وقتها، صرف عیاشی و هرزگی مقامات کافی بود تا استالینِ زنمرده و مولتف جانماز آبکش ــ هر دو آکنده از عقدههای پوریتانی ــ متقاعد شوند که این افراد خائن و ریاکار هستند. اما هرزگی جنسی هرگز دلیل اصلی برای نابودی قربانیانِ نبود. دلیل نابودی، همیشه یک دلیل سیاسی بود. رژیم از اتهاماتِ انحرافِ جنسی برای غیرانسانی نشان دادن متهمین استفاده میکرد.
میثم اکبرپوری
موقعی که استالین از میکویان و خرولیف شنید که سربازان مشکلِ کمبود سیگار دارند، در وسط گرفتاریهای مربوط به نبرد استالینگراد، فرصتی یافت تا به کاکی مگلادزه، رییس حزب در منطقه توتونخیزِ آبخازیا، زنگ بزند و به وی بگوید: «سربازانِ ما هیچچیزی برای کشیدن ندارند! وجودِ توتون و سیگار در جبهه بسیار ضروری است!»
shahram naseri
استالین موقع برگزاری جلسات معمولا در طول و عرض اتاق قدم میزد، و همیشه نشانههای متعددی وجود داشت که خبر از عصبانیتِ قریبالوقوع او میداد: اگر پیپ او خاموش بود، این نشانه شومی بهشمار میرفت. اگر استالین پیپِ خود را روی میز میگذاشت، یعنی یک خشم طوفانی در راه است. اما ا گر او با دسته پیپ سبیلهای خود را مرتب میکرد، یعنی حالش خوش است و همهچیز رو به راه. پیپ در واقعِ کار یک بادسنج را میکرد.
shahram naseri
بعضیوقتها. شرایط خیلی غیرعادی است. من یک جورایی احساس میکنم که در یک شهرِ ویران هستم و گم شدهام و نمیتوانم راه خروج را پیدا کنم.
پویا پانا
پولینا بعدها به دخترش گفت: «آدم در زندان به سه چیز نیاز دارد: صابون برای پاکیزگی، نان برای خوردن، و پیاز برای حفظ سلامتی.»
پویا پانا
من به تنهایی عادت دارم. من به زندانی بودن عادت کردهام.»
پویا پانا
قدرت فائقه غالبآ ید طولایی دارد در بیحوصله کردنِ مخاطبِ خویش: هیچچیزی خستهکنندهتر از کسالت باری الزامی و درازنفسی مستانه یک سلطانِ قدرقدرتِ رو به زوال نیست.
پویا پانا
راکوشی (رییسجمهوری مجارستان) حماقت کرد و به بریا گفت شورویها همگی مُشتی موجوداتِ «دائمالخمر» هستند.
بریا موضوع را به استالین لو داد. استالین به بریا گفت: «حالا یک بلایی سر راکوشی بیاورم که از گفته خودش پشیمان شود.» او در جلسه بعد، آنقدر مشروب به راکوشی خوراند که طرف مست شد. آن شب استالین تمام مدت سر کیف بود. او یواشکی به اطرافیانش گفت: «میبینید به چه حالی انداختمش؟»
پویا پانا
نمایش هر فیلمی را که دارای صحنههای سکسی بود، ممنوع کرده بود. یکبار بالشاکف اندکی خطر کرد و فیلمی را به نمایش درآورد که در آن صحنه ناجوری وجود داشت. استالین به محض اینکه این صحنه را دید به روی میز کوبید و فریاد زد: «بالشاکف، نکند تو میخواهی اینجا را به فاحشهخانه تبدیل کنی؟» او سپس سالن سینما را ترک کرد، درحالیکه اعضای دفتر سیاسی نیز پشت سرش به راه افتادند.
پویا پانا
بریا برای تهدیدِ دانشمندان به آنها متذکر میشد که «فراموش نکنید ما در زندانهای خودمان اتاقهای زیادی داریم!» ذکر نام او اکتفا میکرد که اغلب آدمها دچار ترس شوند.
پویا پانا
چه زندگیهایی از ملت ما که بر باد رفت.
پویا پانا
«دیگر هیچ آدمی وجود ندارد که بتوان به او تکیه کرد.»
پویا پانا
استالین اولین کلام حقیقی را از زمانی که جنگ آغاز شده بود بر زبان راند: «همهچیز از کف رفته است. من استعفا میدهم. لنین کشور ما را بنیان گذاشت وما جانشینانش به همه آن گُه زدیم...»
پویا پانا
استالین همیشه به یهودیها مشکوک بود زیرا به قول خودش «یهودیها فاقد سرزمین مشخصی هستند که همین باعث میشود تا آنها موجوداتی غیرقابل درک، متصوف و آن جهانی شوند.»
پویا پانا
استالین به پسرش واسیلی هشدار داد که از «زنانِ دارای اندیشه» حذر کند زیرا این نوع زنان آدمهای ناراحتی هستند: «ما این نوع ماهی کوچولوهای اندیشمند را خیلی خوب میشناسیم.» استالین غالبآ با زنانِ خدمتکار، آشپز و بخشِ خدمات که در خانهاش کار میکردند بیش از هرکس دیگری احساس راحتی میکرد.
پویا پانا
استالین طوری درباره زندگی آدمها حرف میزد که انگار دارد درباره لباسهای کهنه حرف میزند: «بعضیها را باید حفظ کنیم، بعضیها را باید دور بیندازیم.»
پویا پانا
حجم
۳٫۶ مگابایت
تعداد صفحهها
۹۱۶ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
تعداد صفحهها
۹۱۶ صفحه
قیمت:
۴۵۸,۰۰۰
۳۶۶,۴۰۰۲۰%
تومان