بریده‌هایی از کتاب قدرت رویا

عده‌ای رؤیای شما را نمی‌پسندند. مهم نیست. این رؤیای شماست، نه آنها.

موفقیت تحقق تدریجی یک رؤیای ارزشمند است.

این روزها مردم در سی سالگی از خواب غفلت بیدار می‌شوند و متوجه می‌شوند آن کسی که واقعاً می‌خواستند نیستند.

اگر بگویید، «می‌توانم استقلال مالی داشته باشم؛ می‌توانم آزاد باشم.» موفقیت‌تان را وابسته به چیزی جز خودتان می‌سازید.

بسیاری از مردم موفقیت را در باکلاس شدن می‌بینند، که درست هم هست. اما بسیاری از آنها فکر می‌کنند که باکلاس بودن در راندن یک بی‌ام‌وِ مدل‌بالا یا به رخ‌کشیدن حلقهٔ الماس خلاصه می‌شود، که این اشتباه است. کلاس واقعی به معنی داشتن رفتار محترمانه و رئوفانه با مردم است.

شما نیازمند یک رؤیایید، رؤیایی که نفس‌تان را ببُرد.

گر شخصی با اعتمادبه‌نفس در مسیر رؤیاهایش پیش برود، و با سخت‌کوشی زندگی‌ای را که در رؤیایش دارد عملی سازد، با موفقیتی غیرمنتظره در زندگی‌اش روبرو می‌شود.

اگر رؤیایی در سر داری، آن را دنبال کن، نگذار از دست برود و بدون جنگیدن آن را رها نکن.

این اولین درسی بود که گرفتم: «به هیچ احدی اجازه نده رؤیایت را بدزد.» پس از آن این جمله تبدیل شد به جملهٔ مورد علاقه‌ام

. مثلاً می‌گویید، «به رژیمم پایبندم، به غیر از روزهایی که حالم بد باشد.» و دیگر یک روز در میان حال‌تان بد است. «تا زمانی که همه‌چیز سر جایش باشد، کارم را ادامه می‌دهم.» ولی هیچ‌وقت همه‌چیز سر جایش نیست. می‌دانید چرا؟ چون خودتان باید همه‌چیز را سر جایش بگذارید.

بگذارید از یک وادیِ فراتر بگویم. شما باید رابطه‌تان با خدا را هم عمیق‌تر کنید. باید خدا را با روح زندگی خود عجین سازید و رؤیاهای شگرفی را که به شما ارزانی می‌دارد، دریافته و بکوشید تا مورد رحمت و آمرزش او قرار بگیرید.

تصمیم گرفتم نگذارم سکتهٔ مغزی رؤیایم را تباه کند. نمی‌توانستم روی تخت بیمارستان لم بدهم. من اهل کار و تحرک هستم. چیزی درونم بود که پزشکان نفهمیدند، هنوز هم اکثرشان نمی‌فهمند، و همان چیز نهایتاً مرا از بیمارستان بیرون کشید. بله، ممکن است دستم آن طوری که باید کار نکند و چالش‌های کوچکی هم داشته باشم، اما امروز علی‌رغم تمام پیش‌بینی‌های پزشکان، که می‌گفتند باید تا آخر عمر از ویلچر استفاده کنم، دارم راه می‌روم.

«می‌خواهم یک چیز را همیشه به خاطر داشته باشید. شما الان فقیر هستید. ولی نباید از فقرتان شرمنده یا به آن مفتخر باشید. فقط باید هرچه سریع‌تر از شر آن خلاص شوید.»

دام رضایت مردم. قرار نیست همه از رؤیای شما به وجد بیایند. عده‌ای ممکن است کاملاً مخالف چیزی باشند که شما برای رسیدن به آن تلاش می‌کنید و شما را به خاطر این تلاش مورد انتقاد قرار دهند. یک عده هم احساس ترس می‌کنند، چراکه با این رؤیا شما به جایی می‌رسید که آنها نمی‌رسند. اما اگر اجازه بدهید این افراد منفی‌باف به ذهن‌تان راه پیدا کنند، هیچ‌وقت به موفقیت نمی‌رسید و رؤیای‌تان هیچ‌وقت محقق نمی‌شود.

«نمی‌شود فرمولی برای موفقیت ارائه داد، ولی برای شکست می‌شود. اینکه: سعی کنید همه را راضی نگه دارید.»

شما که نمی‌خواهید تسلیم‌شده باشید؟. نمی‌خواهید که در سی، چهل یا پنجاه سالگی با سختی و بدون رمق زنده بمانید؟ نمی‌خواهید که کسی باشید که کل هفته را فقط به این امید با شغلش سر می‌کند که آخر هفته یا تعطیلات سر برسند؟ نمی‌خواهید که کل زندگی‌تان را با اهدافی منفی و فراری‌دهنده سپری کنید؟ شما نیازمند یک رؤیایید، رؤیایی که نفس‌تان را ببُرد.

این روزها خیلی‌ها با بحران میان‌سالی روبرو هستند، چراکه هیچ‌گاه یاد نگرفتند رؤیاهای‌شان را بپرورانند. زندگی این افراد به‌جای اینکه حکایت رؤیاهای پرورده، دنبال‌شده و محقق‌شده باشد، سِیر اتفاقات پیش‌آمده است.

خیلی وقت‌ها رؤیای زندگی‌تان درست در اطراف‌تان است. مهم این است که شما از آن چه بسازید. رؤیا به شما نیرو می‌دهد. مشکل بسیاری از تسلیم‌شده‌های دنیا نداشتن نیروست. اگر رؤیایی برای محقق کردن داشتند، به‌راحتی از پس کارهای بیشتری در زندگی برمی‌آمدند.

۳. هر روز رؤیای خود را لمس کنید. آیا رؤیای‌تان داشتن یک کادیلاک است؟ اگر این‌طور است، هر روز به نمایندگی کادیلاک بروید، حتا اگر بعد از ساعت کار نمایندگی باشد هم ایرادی ندارد، بروید و به ماشین رؤیاهای‌تان نگاه کنید.

بخشی از مهارت هوش اجتماعی این است که به خاطر داشته باشید که برای پیروزی در نبرد نیامده‌اید، برای حل مسأله آمده‌اید.