بریدههایی از کتاب برزخ بیگناهان
۴٫۰
(۱۵۳)
سپس، همانطور بیحرکت، چند لحظه به داخل قبر خیره میماند؛ مرگ را جلو چشمانش میبیند. در همین لحظههاست که برای اولینبار باورش میشود دیگر تا ابد نمیتواند مادرش را، داروندارش را، نفس و وجودش را ببیند، دیگر نمیتواند او را در آغوش بگیرد و پیشانیاش را ببوسد، دیگر نمیتواند عطرش را استشمام کند، دیگر صدای مادرش نیست تا آرامشی بیاندازه را در وجودش زنده کند...
Chia.V
گاهی در زندگی زخمهایی ایجاد میشود که تا آخر عمر التیام نمییابد و درمانشان محال است.
Chia.V
از این ترس تغذیه میکند؛ اینکه احساس میکند تنها تصمیمگیرندهٔ آنجاست. کسی که خودش تا چند سال قبل جزء ضعیفترینها بود و همه به او زور میگفتند، حالا فردی قوی و زورگو شده. حالا میتواند بهخوبی مقابل دشمنانش ایستادگی کند. هر انسان برای او یا دشمن است یا طعمه یا بَرده، و نه هیچ چیز دیگر.
samira
گاهی در زندگی زخمهایی ایجاد میشود که تا آخر عمر التیام نمییابد و درمانشان محال است.
پریسا همانی
افراد انگشتشماری میتوانند وضعیت مرا درک کنند؛ متأسفانه خیلی کم. ولی درعوض همه به خود اجازه میدهند که دربارهام قضاوت کنند.
پریسا همانی
به نظر او واژهها همیشه با چیزهای خوب سروکار دارند و اعداد با چیزهای بد! همیشه با اعداد روزهای باقیماندهٔ تعطیلات را میشمارد که پس از آن دوباره باید به مدرسه برگردد. با اعداد روزهای باقیماندهٔ عمرش را میشمارد یا پولی را میشمارد که هیچگاه نباید خرجش کند. با اعداد افراد عزیزی را که از دست میدهد میشمارد
maha
هیچکدام ما نمیدانیم چه در انتظار ماست. هیچکدام ما نمیدانیم شاید فقط چندثانیهٔ دیگر یک معجزه یا فاجعه منتظرمان باشد...
بنابراین با دیدن جسیکا که از خانه بیرون میآید، لبخند میزند؛ آخرین لبخند زندگیاش.
maha
برای زندهموندن باید امید داشت!
zohreh
به نظر او واژهها همیشه با چیزهای خوب سروکار دارند و اعداد با چیزهای بد! همیشه با اعداد روزهای باقیماندهٔ تعطیلات را میشمارد که پس از آن دوباره باید به مدرسه برگردد. با اعداد روزهای باقیماندهٔ عمرش را میشمارد یا پولی را میشمارد که هیچگاه نباید خرجش کند. با اعداد افراد عزیزی را که از دست میدهد میشمارد.
zohreh
همیشه واژهها را به اعداد ترجیح میدهد؛ واژهها هم زیباترند و هم شاعرانهتر، هم غنیترند و هم گیراتر، و میتوانند احساسات انسانی را نیز برانگیزند. اما چه کسی میتواند با اعداد ابراز عشق کند؟ چه کسی میتواند با اعداد از دیگران کمک بخواهد؟ چه کسی میتواند با اعداد رؤیا ببیند؟ همهٔ اینها فقط با واژهها، نگاه، صحبت و اشاره ممکن است. زمان، دقیقه و ساعتهایی که گاهی خیلی سریع و گاهی خیلی آرام سپری میشوند، در ورای واژهها مفهوم مییابند.
zohreh
پول؛ کاغذپارههایی که زندگی میلیونها نفر را در دنیا به بازی میگیرد، چیزی که بدترین اغواگر دنیا شده، چیزی که روزانه جان هزاران نفر را میگیرد.
zohreh
قضاوتشدن از جانب آدمهایی که چیزی از واقعیت نمیدانند بهشدت آزارتان میدهد و از درون نابودتان میکند، تا جایی که از شما فقط پوستهای خشک و توخالی میماند.
zohreh
هیچکدام ما نمیدانیم چه در انتظار ماست. هیچکدام ما نمیدانیم شاید فقط چندثانیهٔ دیگر یک معجزه یا فاجعه منتظرمان باشد...
Aa
در این دنیا پول است که قانون را تعیین میکند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چه چیزی بدتر از این است که پدر و مادری نتوانند برای فرزندشان کاری کنند؟
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در بیخبری بهسربردن و اینکه دل آدمی هزارراه برود، بدترین چیزی است که شاید در زندگی هرکس رخ دهد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
برای زندهموندن باید امید داشت!
این یعنی، ناامیدی انسان را به کشتن میدهد، پس باید به هر قیمتی شده امیدش را حفظ کند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
ساندرا روی نیمکت قدیمی، روبهروی دریاچه نشسته است.
مثل مجسمه، بیحرکت، به تکهچوبی شناور روی آب خیره شده است؛ تکهچوبی که در آب به حال خود رهاست تا بپوسد، درست مثل خودش. مرگ هم همین است؛ وقتی آدمی سر جایش بیحرکت میماند و میپوسد، آرامآرام تجزیه میشود و هیچکار هم از دستش برنمیآید؛ حتی متوجه گذر زمان هم نمیشود.
zohreh
من فکر میکردم تو مُردی. خیلی هم درد داشتم. متوجه نیستی؟ فکر کردم دیگه هیچوقت قرار نیست ببینمت! یهوقتهایی آدم هیچچی براش نمیمونه...
zohreh
نترسیدن از مرگ و دلبستهبودن به زندگی دو تا چیز کاملاً جدان.
zohreh
حجم
۳۶۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۷۸ صفحه
حجم
۳۶۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۷۸ صفحه
قیمت:
۷۸,۵۰۰
۵۴,۹۵۰۳۰%
تومان