پروفسورهایی که گاه از روی مزاح آنها را پروفسور کم حافظه مینامیم در حقیقت افرادی هستند که قسمت اعظم فرآیند فکری خود را در اختیار امور تخصصی قرار میدهند و تنها بخش کوچکی از تواناییهای ذهنی خود را به انجام کارهای ساده روزانه اختصاص میدهند. این فراموشی یا فراموشی نسبی در حقیقت توجیهی برای خستگی ذهن ما است. کارهای روزانه الهام بخش ذهن ما نیستند به همین دلیل ذهن به رخوتی خوشایند فرو میرود، هر چند که بعد از مدتی این انفعال ذهنی خود را نشان میدهد و تنها راه مقابله با آن ایجاد تغییر در برنامه متداول روزانه و مواجه کردن ذهن با موضوعی جدید و چالش برانگیز است، در این حالت ذهن از حالت نیمه هوشیار خود خارج میشود.
مهدی
سالها پیش در یک روز خیلی سرد موتورسواری که قصد پر کردن باک موتورش را در پمپ بنزین داشت متوجه شد که در باکش یخ زده است پس تصمیم گرفت تا به کمک فندک در باک را گرم کرده و آن را باز کند، نیازی به توضیح نیست، نتیجه مرگبار بود، چرا که اول موتورش و سپس کل پمپ بنزین مشتعل شد، وقتی که علت این کار را از وی جویا شدند، وی به سادگی پاسخ داد که اصلاً فکر نمیکردم چنین اتفاقی رخ دهد.
اشتباه وی بسیار ساده و در عین حال قابل درک است، همه ما تا به حال اشتباهات ذهنی مشابهی را مرتکب شده ایم، گر چه خوشبختانه با چنین عواقب ناگواری روبرو نشده ایم،
mahdi