بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روی پاهای خودم | صفحه ۲۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب روی پاهای خودم

بریده‌هایی از کتاب روی پاهای خودم

۴٫۳
(۱۴۳)
مریل که قهرمان پاتیناژ هم بود، کاملاً حرفه‌ای و بدون نقص می‌رقصید. فکر کردم، چطور می‌توانم با کسی رقابت کنم که نه‌تنها قهرمان پاتیناژ؛ بلکه یکی از بهترین رقصنده‌های جهان است. برای اینکه آرام باشم، دائماً به خودم یادآوری می‌کردم که فقط به زمان حال فکر کنم و از آن لذت ببرم و ببینم زمان من را با خودش به کجا می‌برد.
Mina
تصمیم گرفتم که آنچه را پیش رو دارم، تمام و کمال بپذیرم، خودم را با این شرایط وفق بدهم و چیزهایی را که می‌توانم، کنترل کنم و در برابر آنچه از کنترلم خارج است، تسلیم بشوم. وقتی‌که دقیق‌تر فکر کردم، دیدم این دقیقاً همان کاری بود که در زندگی‌ام تا آن موقع انجام داده بودم. ما همیشه نمی‌توانیم تصمیم بگیریم که از کدام مسیر پایین می‌آییم یا با کدام کوه مواجه می‌شویم، ولی همیشه فرصت مهم‌ترین انتخاب‌ها به ما داده می‌شود و آن این است که یا مقاومت کنیم یا تغییر.
Mina
در طول شش ماه پنج کیلو و پانصد گرم وزن اضافه کردم و این پنج کیلوگرم عضلات سفت و محکمی بود که برای خودم ساخته بودم. هیچ‌وقت بدنم تا این اندازه ورزیده نبود و برای اولین‌بار در زندگی‌ام شکمی عضلانی و شش‌تکه داشتم. به این خاطر که تمام وزنی که اضافه کرده بودم عضله بود، حتی یک سایز هم به سایز لباس‌هایم اضافه نشده بود و در لباس‌هایی که داشتم زیباتر به‌نظر می‌رسیدم. برایم بی‌نهایت شگفت‌آور بود؛ زیرا همیشه جوان‌تر که بودم از تمرین با وزنه‌ها هراس داشتم. می‌ترسیدم که بدنم حجیم بشود، ولی الان اصلاً حجیم نبودند، درحقیقت بسیار قوی و توانمند شده بودم و احساس بسیار خوبی داشتم.
Mina
دنیل و من دوباره زندگی‌مان را از سر گرفتیم. مدت جدایی‌مان خیلی طول نکشید، چون اصلاً نیازی هم نبود که مدت طولانی‌ای جدا از هم باشیم. ما آنچه باید بیاموزیم، آموختیم. من به خودم اثبات کردم که می‌توانم به سمت استقلال مالی بروم، بدون اینکه دائماً از دنیل توقع برآورده کردن خواسته‌هایم را داشته باشم. از سوی دیگر دنیل هم در این یک سال، به اندازۀ ده سال بزرگ‌تر و پخته‌تر شده بود. او خیلی بیشتر روی مؤسسه‌مان متمرکز شده بود و نه‌تنها همان آدم خلاق همیشگی بود؛ بلکه به اندازۀ کافی جدیت و پشتکار به دست آورده بود تا کوچک‌ترین جزئیات را هم بررسی کند. در این مدت که از هم جدا بودیم حتی علاقه‌مان به هم بیشتر شده بود، گاهی باید بگذاریم آدم‌ها مدتی غایب باشند تا به یاد بیاوریم که از روز اول چقدر دوستشان داشتیم.
Mina
من همچنین تمام قوانینی را که در مذهب وجود داشت، از قبیل اینکه اگر عمل نادرستی مرتکب شوی وارد بهشت نخواهی شد، به خداوند ربط نمی‌دادم. من به همدلی با دیگران و بخشش برای اشتباه‌کنندگان اعتقاد داشتم، نه به خدای قضاوت‌کننده‌ای که منتظر نشسته است تا ما را مجازات کند. گذشته از این، زمانی که در طبیعت به سر می‌بردم بیشتر با خدای خودم احساس نزدیکی می‌کردم، تا زمانی که در کلیسا بودم. همیشه غرق در این تفکر بودم که خیلی بیشتر و وسیع‌تر از آنچه ما با چشم‌های انسانی خودمان می‌توانیم ببینیم، در طبیعت جریان دارد.
R.R
زندگی به من آموخت که اگر به اندازۀ کافی مشتاق و علاقه‌مند باشی و سخت کار کنی، از میان موقعیت‌های جان‌فرسا بلند خواهی شد و حتی در مواردی هم که شرایط را نمی‌توانی عوض کنی، دیدگاهت را می‌توانی تغییر بدهی.
مرمری
من نوع چهارمی از عشق را هم تجربه کرده‌ام و آن عشق به خود زندگی و علاقه به آنچه انجام می‌دهیم، است. همان احساسی که وقتی در حال انجام کار یا فعالیتی لذت‌بخش هستیم، در عمیق‌ترین لایه‌های وجودمان احساس می‌کنیم. وقتی خودمان را در کاری غرق می‌کنیم با خلاقیتی تمام دنیای اطرافمان را شکل می‌دهیم.
مرمری
دونالد والش در کتاب گفت‌وگو با خدا می‌نویسد: «درحقیقت، فقط دو دسته از احساسات وجود دارد و دو لغت در زبان روح آدمی حک شده است؛ ترس که ما را در پوششی پنهان می‌کند و عشق که ما را برهنه می‌کند. ترس صدمه می‌زند و عشق التیام می‌دهد.»
مرمری
جالب اینجاست که وقتی خودت را مجبور به کاری می‌کنی، گویی توان مضاعفی به دست می‌آوری
مرمری
شرایط مسابقه با آنچه برای خودم تصویرسازی کرده بودم بسیار تفاوت داشت، با وجود این، تصمیم گرفتم که آنچه را پیش رو دارم، تمام و کمال بپذیرم، خودم را با این شرایط وفق بدهم و چیزهایی را که می‌توانم، کنترل کنم و در برابر آنچه از کنترلم خارج است، تسلیم بشوم. وقتی‌که دقیق‌تر فکر کردم، دیدم این دقیقاً همان کاری بود که در زندگی‌ام تا آن موقع انجام داده بودم. ما همیشه نمی‌توانیم تصمیم بگیریم که از کدام مسیر پایین می‌آییم یا با کدام کوه مواجه می‌شویم، ولی همیشه فرصت مهم‌ترین انتخاب‌ها به ما داده می‌شود و آن این است که یا مقاومت کنیم یا تغییر.
مرمری
گاهی در یک رقابت انعطاف‌پذیر بودن و با تغییرات کنار آمدن، می‌تواند انسان را به برد نهایی برساند.
مرمری
مشکلات مالی بر رابطۀ من و دنیل هم تأثیراتی گذاشته بود. هرازگاهی باهم بحثمان می‌شد، من حتی استرس این را داشتم که شاید دوباره به پیوند کلیه نیاز داشته باشم که مطمئناً مخارج زیادی داشت. دوست داشتم او هم به اندازۀ من به مسائل مالی اهمیت بدهد، ولی درنهایت متوجه شدم، انتظار اینکه او تأمین‌کنندۀ همه‌چیز باشد شاید کمی خودخواهانه باشد و من باید خودم نیز در تأمین بسیاری از مخارج مشارکت کنم.
Mina
من این را آموخته بودم که باید دربارۀ هر تمایل و آرزویی که دارم، فکر کنم و با خودم حرف بزنم تا در مقابل کائنات قرار بگیرد.
Mina
«روز مسابقه فقط یک روز تمرینی دیگر است با کمی فشار بیشتر. دقیقاً همان کاری را که در روزهای تمرین انجام می‌دهید، تکرار کنید.»
مرمری
هر یک از ما در قلب‌هایمان یک عطش آتشین برای چیزی دارد و این وظیفۀ ماست که آن را پیدا و حفظ کنیم. ماری لو رتون
مرمری
ولی وقتی شما یک اسنوبردباز حرفه‌ای هستید، باید توقع چنین چیزهایی را داشته باشید. نمی‌توان خیلی احتیاط کرد، یا باید دل را به دریا بزنی و با تمام وجود رقابت کنی یا در خانه بمانی. در طول مسیر وقتی مردد هستی و در حرکاتت اعتمادبه‌نفس لازم را نداری، معمولاً به خودت صدمه می‌زنی
مرمری
ورزشکاران خستگی‌ناپذیرآفریده شده‌اند. البته بعضی از آن‌ها، فیزیک بدنی، قد و شانه‌های پهنشان در ورزش کمکشان می‌کند، ولی آنچه یک ورزشکار را ورزشکار می‌کند، عادت‌ها و قوانینی است که در طول زندگی کسب می‌کند. آن‌ها بی‌وقفه تمرین می‌کنند و اراده‌ای برای از بین بردن مرزها دارند و البته پروتئین و پروتئین.
مرمری
پدرم زندگی را دوبار به من هدیه کرده بود، یک‌بار وقتی به دنیا آمدم و بار دوم وقتی کلیه‌اش را به من اهدا کرد. این‌ها بهترین هدیه‌های زندگی‌ام بودند و نمی‌دانستم که چگونه از او بابت این هدیه‌های قشنگ قدردانی کنم؟ نمی‌خواستم فقط با کلمات این کار را بکنم، دوست داشتم با شیوه‌ای که برای زندگی‌ام انتخاب می‌کنم، یک زندگی شجاعانه و پربار، از او قدردانی بکنم.
Mina
اینجا بود که تصمیم گرفتم قوانین را خودم برای خودم وضع کنم. کوین مطمئناً فقط و فقط قصد کمک کردن به من را داشت، ولی اگر به حرف او عمل کرده بودم شاید هرگز نمی‌توانستم مثل همیشه و بدون ترس رانندگی کنم.
Mina
طی چند سال بعد هم، من با افراد زیادی ملاقات کردم و متوجه شدم تا وقتی‌که خودم بیش‌ازحد به نقصان‌هایم نپردازم، آن‌ها هم متوجه این مسئله نخواهند شد. این انتخاب خود ماست که به جنبۀ مثبت قضیه بپردازیم یا به جنبۀ منفی. نمی‌خواهم بگویم که متوجه نقصان‌های خود نیستم یا اینکه وجود ندارند، البته که همگی عیب‌هایی داریم ولی در طول زمان متوجه شدم که چیزهایی که ما را از دیگران متفاوت می‌کنند، همان چیزهایی هستند که ما را زیبا می‌کنند.
Mina

حجم

۲۰۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۰۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۳۹,۵۰۰
۲۷,۶۵۰
۳۰%
تومان