بریدههایی از کتاب اولین آژانس کارآگاهی زنان
نویسنده:الکساندر مککال اسمیت
مترجم:گودرز جوادیزاده
انتشارات:انتشارات کتابسرای نیک
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۲۲ رأی
۳٫۶
(۲۲)
« ما اولین کسانی بودیم که زمین را بعد از خلق آن توسط خدا، شخم زدیم. ما کسانی بودیم که غذا را بوجود آوردیم. ما کسانی بودیم که از مردان وقتی کوچک بودند، بزرگ شدند، مسن شدن و مردند، مراقبت کردیم. ما همیشه آنجا بودیم. اما فقط زن هستیم و هیچ کس ما را نمیبیند. »
بلاتریکس لسترنج
به او نگاه کرد و لبخند زد و او با خودش فکر کرد: من خوشبخت هستم که او به من لبخند میزند. تو این دنیا هیچ کس من را دوست ندارد. الان کسی وجود دارد که من را دوست دارد و به من لبخند میزند.
Sayna sedigh
خانم رموتسوی دوست نداشت آفریقا تغییر کند. دوست نداشت که مردمش مانند بقیه شوند. بیرحم و خودخواه شوند و یادشان برود که آفریقایی بودن به چه معنی است. و یا بدتر از همه از آفریقا بدشان بیاید. او چیزی به جز یک آفریقایی نبود و اگر روزی کسی پیشش میآمد و میگفت: « این قرص را بگیر و اگر آن را بخوری، تبدیل به یک آمریکایی میشوی. » او میگفت نه متشکرم. هیچ وقت این کار را نخواهم کرد.
Aysan
او از خیال پردازی دست برداشت و به کارش پرداخت.
Aysan
او از لحنش خوشش نیامد. صدایش مانند کاغذ سمباده زبر بود و انتهای لغات را میکشید، به طوریکه انگار نمیتوانست حرفش را درست بزند.
Aysan
کودک به وسیلۀ جادوگر دهکده ربوده شده و برای ساخت داروی درمانی کشته شده است. در این جا، در بوتسوانا، در اواخر قرن بیستم، زیر پرچم افتخار، در میان تمام چیزهایی که بوتسوانا را یک کشور مدرن نشان میدهد، این مسئله رخ میدهد و این قلب تاریکی به نواختن ادامه میدهد. یک بچه کشته میشود، زیرا یک فرد قدرتمند به پزشک ساحر دستور داده که دوایی عجیب برایش بسازد.
Aysan
فقط از آنها بپرسید، و اگر چیزی شنیدید به آدرس زیر خبری بدهید.
به نام خدا، ارنستمولایپکوتاتی
Aysan
من تمام آدمهایی را که خدا آفریده، دوست دارم
Aysan
به خدا فکر میکنم و این که وقتی در مقابلش ایستادم به من چه خواهد گفت.
بلاتریکس لسترنج
من فکر میکنم تو مردی هستی که از اطلاعات خوشت میآید. تو به آن برای قدرتمند بودن، نیاز داری. به اطلاعات زیاد هم نیاز داری. این طور نیست؟
Aysan
چشمها به شما اجازه میدهند که درون افراد را ببینید، راهی که میتوانید حقیقت واقعی آنها را ببینید.
بلاتریکس لسترنج
آیا مردها فکر میکنند میتوانند به این راحتی ما را فریب بدهند. فکر میکنند ما احمق هستیم؟
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
در شب همه ما غریبه میشویم، حتی برای خودمان
Aa
بعضی وقتها مردی ظاهر میشود و همه چیز را به هم میزند و زنها تمام شادیشان را با رفتار بد از بین میبرند.
Aa
ما در بوتسوانا یک داستانی داریم که درباره دو کودک است، یک برادر و یک خواهر که بوسیله یک گردباد به بهشت رفتند و دیدند که بهشت پر از گاوهای سفید است. این همان چیزی است که من دوست دارم فرض کنم و امیدوارم حقیقت داشته باشد. امیدوارم وقتی مُردم در جایی باشم که پر از گاوهای این شکلی باشد که بوی دوست داشتنی داشته باشند. اگر این آن چیزی باشد که منتظر من است، دوست دارم که فردا بروم، یا حتی امروز، همین لحظه.
سمانه انصاف جو
حجم
۱۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۲۵۵ صفحه
حجم
۱۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۲۵۵ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان