بریدههایی از کتاب اولین آژانس کارآگاهی زنان
نویسنده:الکساندر مککال اسمیت
مترجم:گودرز جوادیزاده
انتشارات:انتشارات کتابسرای نیک
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۲۲ رأی
۳٫۶
(۲۲)
آیا کسی میتواند دنیای کسی دیگر را به پایان ببرد. طوریکه هرگز به حالت اولش برنگردد
Aysan
من به راستی خوشبخت هستم.
Aysan
خانم رموتسوی هم یک قابلمه بزرگ از خوراکی متشکل از برنج و خربزه درست کرده بود.
Aysan
او بلند شد و دمپاییهای صورتی رنگش را که همیشه میپوشید، به پا کرد. از زمانیکه شبی برای ساختن چای به آشپزخانه رفت و یک عقرب نیشش زد، این دمپاییها را در خانه میپوشد.
خانه در شب طور دیگری بود. همه چیز سر جای خودش بود اما به نظر میآمد اثاثیه نوک تیزتر میشوند و تصویرهای روی دیوار یک بعدیتر میشوند. یادش آمد که کسی میگفت در شب همه ما غریبه میشویم، حتی برای خودمان و این بنظرش درست میآمد.
Aysan
اگر میتوانستیم به گذشته برگردیم، من اغلب به این موضوع فکر میکنم. اگر میتوانستیم به گذشته برگردیم و آن چه که امروز میدانیم را میدانستیم او سرش را تکان داد « خدای من! من طور دیگری زندگی میکردم! »
Aysan
معمولاً اجازه نمیداد که این طور وارد رویا شود زیرا بابت تمام عشقی که به او داشت، رویا با اشک تمام میشد.
Aysan
او قبلاً هم دیده بود که عشق نوعی کور شدن است و چشمان را نسبت به خطاهای آشکار میبندد. ممکن است عاشق یک قاتل شوید و باور نکنید که او میتواند کسی را له کند و بکشد.
Aysan
« معدن انسانها را میبلعد و حتی اگر از آن بیرون هم بیایی، تو را خواهد بلعید. » ما همه میدانستیم که این موضوع حقیقت دارد. ممکن است در اثر سقوط سنگ بمیری و یا این که سالها بعد هنگامیکه زیر زمین فقط یک خاطره و یک یا کابوس است، بمیری. معدن برای گرفتن حق خودش برمیگردد، همانطور که الان برای من برگشته.
Aysan
او دستان پدرش را در دست گرفت و به چشمان مردی که از همه بیشتر دوستش داشت، نگاه کرد. پدرش، پدر دانایش، کسی که ریهاش پر از گرد و خاک معدن بود و سالها صرفهجویی کرده بود که زندگی خوبی برای او باقی بگذارد.
Aysan
تمام آن چه که دربارۀ یک شخص میخواهی بدانی، در صورت او نوشته شده است.
"Shfar"
آن قدر رنج در آفریقا وجود دارد که فقط باید شانه بالا انداخت و رفت. او با خودش فکر کرد، اما نمیتوان این کار را کرد. نمیتوان.
Aysan
همه این دردها و ناراحتیها به تاریخ خواهد پیوست.
Aysan
اگر زنهای بیشتری بر سر قدرت بودند، نمیگذاشتند جنگ بشود. زنها نمیتوانند این همه جنگ را تحمل کنند. ما میبینیم که اثر جنگ چیست، بدنهای از بین رفته و مادران گریان.
Aysan
او کیسهای در دست داشت که چیزی مانند کرمهای موپانی از آن بیرون زده بود.
خانم رموتسوی پرسید: « کرمهای موپانی؟ »
آن زن برگشت و به او نگاه کرد.
او کیف را به خانم رموتسوی داد که یکی از کرمهای درختی را بردارد و در دهانش بیاندازد. این چیز خوشمزهای بود که کسی جلوی آن نمیتوانست مقاومت کند.
Aysan
بعد ملاقاتی با خانمی داشتند که نگران شوهرش بود.
او میگفت: « وقتی به خانه میآید، بوی عطر میدهد و بو خیلی شدید است. چرا باید مردی به خانه بیاید در حالیکه بوی عطر میدهد و لبخند میزند؟ »
Aysan
الان پسر بچه دوباره بیرون رفته بود، و در یکی از راهها که به دشتی بکر ختم میشد رفته بود. او چیزی پیدا کرده بود که خیلی برایش جالب بود، مدفوع تازه مار، او مسیر را دنبال کرد که خود موجود را ببیند. او میدانست که مدفوع از چیست، زیرا در آن مو دیده بود و این فقط کار مار میتواند باشد. مو مربوط به خرگوشهای کوهستان است، او از رنگ مو از این موضوع اطمینان داشت و میدانست که خرگوشهای کوهستان خوراک لذیذی برای مارها هستند. اگر مار را پیدا میکرد، با سنگ میکشتش و پوستش را میکند و میتوانست کمربند زیبایی برای خودش و یا پدرش بسازد.
Aysan
کروکدیل بیچاره، این آخرین سفرش بود.
او یک چاقو در آورد و بدن موجود را باز کرد. چرمش نرم بود و شکم به راحتی باز شد و محتویاتش بیرون ریخت. در آن مقداری ریگ بود که کروکدیل برای هضم غذا از آن استفاده میکرد و مقداری ماهی در آن دیده میشد. البته اینها برای او جالب نبود، او بیشتر به چیزهایی که هضم نشده بود و حلقه و ساعت مچی که پیدا کرده بود، توجه داشت. آنها در معده پوسیده بودند اما مدرکی بودند بر اشتهای مرگبار کروکدیل.
Aysan
یک شعر سواتسوانایی میگوید: « ما اولین کسانی بودیم که زمین را بعد از خلق آن توسط خدا، شخم زدیم. ما کسانی بودیم که غذا را بوجود آوردیم. ما کسانی بودیم که از مردان وقتی کوچک بودند، بزرگ شدند، مسن شدن و مردند، مراقبت کردیم. ما همیشه آنجا بودیم. اما فقط زن هستیم و هیچ کس ما را نمیبیند. »
Aysan
سرزمینی به نام زولالند دیدن کنم. او میگفت که تپههای سبز رنگی دارد که به اقیانوس اطلس میرسند و او میتواند از دم در خانهاش کشتیها را در دور دست ببیند. او میگفت که در دهکدهشان زنها بهترین آبجوی کشور را درست میکنند و مردها میتوانند سالها در آفتاب بنشینند و کاری به جز ساخت بچه و خوردن آبجو نداشته باشند.
Aysan
یک دفتر کاراگاهی، با من، یک کاراگاه زن چاق، که این بیرون نشسته و فکر میکند که چه طور چیزها فردا کاملاً یک شکل دیگر خواهند شد.
Aysan
حجم
۱۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۲۵۵ صفحه
حجم
۱۸۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۲۵۵ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان