بریدههایی از کتاب انقراض پلنگ ایرانی با افزایش بی رویه تعداد گوسفندان
۴٫۸
(۱۶)
از یاد برد هرچه که قبلاً به یاد داشت
امّیدهای مسخرهای که زیاد داشت
به هر چه در زمین و زمان اعتقاد داشت
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
soroush
زنی که مثل خودش بود اگر کمی بد بود
زنی که مال کسی نیست و نخواهد بود
.ً..
زندگی لمس دست کوچیکت
آخر کوچههای بنبسته
.ً..
شک به خندهی دشمن
شک به دست ِ یاری ِ دوست!
کاربر ۶۳۳۴۸۸
و کاشتند آخر هر جمله «کاش» را
گردن زدند بغض میان صداش را
کشتند یک به یک همهی شعرهاش را
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
soroush
این بار محکمتر بزن شب را در ِ گوشم
ساکت نگاهت میکنم... این بچّه گستاخ است
این آب و این قبله خبرهای بدی دارند
که سرنوشت گوسفندان، دست سلّاخ است
جایی نخواهم رفت جز میدان آزادی...
این را کسی میگفت که سوراخ سوراخ است
AliHajizadeh
مثل یک بچّه گربهی تنها
سر خود را به پات مالاندم
مثل ترس ِ پرندهای رفتی
بر سر حرفهای خود ماندم
پشت فرمان ِ دوستت دارم
سمت یک پرتگاه میراندم
چشم تو بر لباسهای عروس
من برای تو شعر میخواندم!!
soroush
عشق رؤیای ماست، خائن نیست! هیچ چی با تو غیرممکن نیست
میتوانم تو را خیال کنم، می توانم که شاعرت باشم
arghavan
با اینکه هیچ راه فراری نیست
با اینکه واقعاً ته خط هستم
باید که زندگی بکنم وقتی
تنها دلیل زندگیات هستم
Sina Iravanian
خداحافظی میکنه با خودش
میخواد که بره تا ابد گم بشه
.ً..
صدای زمین و زمان توو سرم
ولی اونکه عاشقتره ساکته
cuttlas
یک خیابان ناتمام شوی... همهی عمر، عابرت باشم
arghavan
چه کوچک است و غمانگیز آرزوهاتان!
بهشت گاو پر از کاه و یونجه و پهن است
Sina Iravanian
یا بغض در کنار خیابان، یا گریه و فرار از ایران
یا خودکشی ِ داخل زندان، پایان دادگاه من این است
.ً..
اوّلین کار اشتباه منی
آخرین کار اشتباه منی
آسمونم چقدر دیوونهست
قرص آرامبخشِ ماهِ منی
.ً..
نه میل به آغاز و نه پایان دارم
عمریست که مردهام ولی جان دارم
آیا ماهی به آب ایمان دارد
اینگونه که من به عشق ایمان دارم؟!
AmirHossein
حال ما را کسی نمیفهمد
سالها سوختیم و دود نداشت
زندگی یک دروغ مسخره بود
هیچکس واقعاً وجود نداشت!
arghavan
دیکتاتورها به دنیا میآیند
دیکتاتورها حکومت میکنند
دیکتاتورها میمیرند
Saeedeh Heydarian
در فلسفه خوانیم به شک میافتم
هر وقت پدر، نماز شب میخواند
Saeedeh Heydarian
[از خوابها پرید، از گریهی شدید
امّا کسی نبود... امّا کسی ندید...]
از خواب میپرم، از گریهی زیاد
از یک پرنده که خود را به باد داد
از خواب میپری از لمس دستهاش
و گریه میکنی زیر ِ پتو یواش
از خواب میپرم میترسم از خودم
دیوانه بودم و دیوانهتر شدم
از خواب میپری سرشار خواهشی
سردرد داری و سیگار میکشی
از خواب میپرم از بغض و بالشم
که تیر خوردهام که تیر میکشم
از خواب میپری انگشتهاش در...
گنجشک پر... کلاغ پر... پر... پرنده پر...
از خواب میپرم خوابی که درهم است
آغوش تو کجاست؟! بدجور سردم است
از خواب میپری از داغی پتو
بالا میآوری... زل میزنی به او...
Eiman Raziabadi
حجم
۱۱۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۱۱۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۷۰%
تومان