بریده‌هایی از کتاب راز ذهن میلیونرها

سومین و کامل‌ترین مرحله‌ی طلب این است: "من خود را ملزم و متعهد به رسیدن به هدف می‌دانم" تعهد و الزام یعنی: من برای رسیدن به هدف از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کنم. این یعنی تمام هوش و حواسم را برای رسیدن به هدف جمع کرده‌ام و حاضرم برای رسیدن به آن دست به هر کاری بزنم. یعنی می‌خواهم برای رسیدن به هدفم تمام دار و ندارم را بگذارم. این درست همان روش قهرمانان است. هیچ عذر و بهانه و اگر و اما در میان نیست و گزینه‌ای به نام شکست برای آنها وجود ندارد. روش قهرمانان بسیار ساده است. "من می‌خواهم ثروتمند شوم و تا پای مرگ برای رسیدن به هدفم تلاش خواهم کرد".

مرحله‌ی دوم: "من ثروت را انتخاب می‌کنم." این یعنی من تصمیم دارم ثروتمند شوم. خوب انرژیِ انتخاب، از آرزو و طلبِ خالی بیشتر است و تقریباً معادلِ مسئولیت‌پذیری برای رسیدن به هدف می‌باشد. کلمه‌ی تصمیم از واژه‌ی لاتین Decidere می‌آید که به معنی "حذف تمام گزینه‌های دیگر است".

خواستن و طلب كردن ۳ مرحله دارد، مرحله‌ی اول: "من می‌خواهم ثروتمند شوم." "یعنی اگر موقعیتی پیش آید، حتماً آن را غنیمت می‌شمرم".

هدف ثروتمندان واقعی کسب ثروت و رفاه در ابعاد گسترده است. آنها با مقادیر جزئی راضی نمی‌شوند، بلکه مستقیماً ثروت‌های هنگفت را نشانه گرفته‌اند. حالا بزرگ‌ترین هدف افراد فقیر چیست؟ "اینکه به اندازه‌ی کافی پول داشته باشند تا صورت حساب‌شان را پرداخت کنند.. و اگر صورت حساب‌هایشان به موقع پرداخت شود که دیگر معجزه است!"

هدف ثروتمندان واقعی کسب ثروت و رفاه در ابعاد گسترده است.

"این من هستم که میزان ثروت و موفقیت زندگی مالی‌ام را تعیین می‌کنم!" حالا دستتان را روی سرتان بگذارید و بگویید... "من یک ذهن میلیونر دارم!"

ثروتمندان در حوزه‌ای که به آن وارد می‌شوند تخصص دارند. طبقه‌ی متوسط در حوزه‌ی کاری‌شان معمولی و افراد فقیر ضعیف عمل می‌کنند.

ابعاد "حوزه‌ی آرامش" = ابعاد "حوزه‌ی ثروت" با گسترش محدوده‌ی آرامش، میزان درآمد و در نتیجه حوزه‌ی ثروت‌تان توسعه می‌یابد.

یا شما فردی هستید که به راحتی متوقف می‌شوید یا کسی که به این راحتی‌ها نمی‌شود جلویش را گرفت. این را شما انتخاب می‌کنید. اگر می‌خواهید ثروتمند شوید یا به هر موفقیت دیگری برسید، باید یک قهرمان باشید، باید با تمام وجود بخواهید هر کاری که لازم است برای رسیدن به موفقیت انجام دهید. باید خودتان را آموزش دهید تا دیگر هیچ چیز نتواند مانع حرکت رو به جلویتان شود.

ثروتمندان خیلی پول دارند و کم خرج می‌کنند در حالی که فقرا پول کمی دارند اما زیاد خرج می‌کنند. تفکر کوتاه مدت در مقابل تفکر بلندمدت: فقرا کار می‌کنند تا مخارج زندگی امروزشان را درآوردند، ثروتمندان کار می‌کنند تا هزینه‌ی سرمایه‌گذاری‌های آتی‌شان را فراهم کنند و این یعنی به فکر تأمین زندگی آینده‌شان هستند.

"آنچه می‌شنوید به فراموشی سپرده می‌شود، آنچه می‌بینید به خاطر می‌آورید و آنچه را كه انجام می‌دهید با تمام وجود درک می‌کنید."

فارغ از هر نتیجه‌ای که به دست می‌آورید، فقر یا ثروت، خوب یا بد، مثبت یا منفی، به خاطر داشته باشید که دنیای بیرون انعکاس دنیای درون شماست. اگر اوضاع در دنیای بیرونی خوب پیش نمی‌رود علت آن است که در دنیای درونی با مشکل مواجه شده‌اید، به همین سادگی!.

اگر می‌خواهید مشهودها و مرئی‌ها را تغییر دهید، باید اول سراغ نامشهودها و نامرئی‌ها بروید.

قبل از به‌دست آوردن مقادیر هنگفت پول باید نشان بدهید قادرید از عهده برنامه‌ریزی و اداره مقادیر به نسبت کمتر، به خوبی برآئید و ثابت کنید مهارت‌های سطوح پایین‌تر را کاملاً یاد گرفته‌اید. به خاطر داشته باشید ما انسان‌ها تحت تأثیر عادت‌ها و الگوهای فکری‌مان هستیم بنابراین عادت به اداره‌ی صحیح امور مالی مهم‌تر از کسب مقادیر هنگفت پول است.

قانون این است: "تا نشان ندهی لیاقت آنچه به تو داده شده را داری، از بیشتر خبری نیست!"

فاکتورهای تعیین‌کننده میزان سرمایه عبارتند از: 1- درآمد 2- پس‌انداز 3- سرمایه‌گذاری‌ها 4- روش زندگی

آگاه باشید که پول در گردش، چرخه‌ای ایجاد می‌کند که به نفع همه تمام می‌شود. هر وقت پول خرج کردید به خودتان بگوئید: "این پول بین هزاران نفر دست به دست می‌گردد و برای همه‌ی آن‌ها ارزش و سود همراه می‌آورد."

مقدار معینی پول می‌تواند در چرخه‌ای منطقی بارها و بارها مصرف شده و برای افراد مختلف درآمدزایی کند.

اگر بگوییم اهمیت پول از بقیه‌ی مسائل مهم زندگی کمتر است حرف بی‌معنی زده‌ایم. کدام مهمتر است؟ دست یا پا؟ شاید هم هر دو به اندازه‌ی هم مهم باشند!

در دنیای پول و ثروت، نتایج متناسب با ریسک انجام کار می‌باشند.