بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تجلایی به روایت همسر شهید | طاقچه
تصویر جلد کتاب تجلایی به روایت همسر شهید

بریده‌هایی از کتاب تجلایی به روایت همسر شهید

نویسنده:راضیه کریمی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۲۰ رأی
۴٫۸
(۲۰)
یادم افتاد علی همیشه می‌گفت «خیلی برام مهمه موقع شنیدن خبر شهادت من چه عکس‌العملی نشون می‌دی. اون‌موقع امتحان پس می‌دی. یادت باشه اون لحظه شکرگزار باشی. به خدا ثابت ‌کن بیش‌تر از من دوستش داری.»
Sanartist
برای اولین‌بار خیلی عصبانی گفتم «باشه... می‌ری برو. من که نمی‌گم نرو. می‌گم استراحت کن بعد برای همیشه برو. حالا که می‌ری ان‌شاءالله پات رو قطع می‌کنن مجبور می‌شی بیای خونه بشینی.» برگشت نگاهم کرد. گفت «من رو از پا دادن می‌ترسونی؟ من دارم می‌رم سر بدم.» انگار دلش شکست. به قدری زیبا گفت که اشک توی چشم‌هایم جمع شد.
asma
حدیث شنیده بودم زنی که مهریه‌اش را ببخشد، آتش جهنم بر بدنش حرام است. داشتیم می‌آمدیم بیرون گفتم «علی یک سکه نگه می‌دارم، چهارتای دیگه رو می‌بخشم.» بعدها کلی سر این موضوع شوخی می‌کردیم. تا می‌گفتم «مهریه‌ام رو بده» می‌گفت «تو که بخشیدی.» من هم می‌گفتم «تو که هیچی یادت نمی‌مونه چه‌طوری این یادت مونده؟» سر‌به‌سرم می‌گذاشت که «آخه این به نفعمه.»
asma
خونی که یک روز در این سرزمین بر خاک ریخته شد و اشکی که روزی در وداع، گوشه چادری پنهان شد و روزی دیگر بر سر مزاری به خاک فرو شد
Sanartist
تصورم از تجلایی یک نظامی جا افتاده، قوی هیکل و ورزیده بود البته با سبیل‌های کلفت! چیزی شبیه خود صدام. اصلاً فکر نمی‌کردم تجلایی این‌قدر کم سن و سال باشد.
Sanartist

حجم

۵۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۵۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد