بریدههایی از کتاب دستنوشته های آکرا
۴٫۲
(۱۱)
کسی که ایثار میکند، همواره پاداش میگیرد. هرچه بیشتر محبت کند، محبتش فزونتر خواهد شد.
مرضیه
من به خواب رفتم و در رؤیا دیدم که زندگی تنها سعادت است.
بیدار شدم و دریافتم که زندگی وظیفه است.
وظیفهام را انجام دادم و کشف کردم که زندگی سعادت است.
کار تجلی عشق است، عشقی که آدمیان را به یکدیگر پیوند میزند. از طریق آن درمییابیم که ما قادر نیستیم بدون دیگران زندگی کنیم، و دیگران نیز به ما نیازمندند.
مرضیه
من به خواب رفتم و در رؤیا دیدم که زندگی تنها سعادت است.
بیدار شدم و دریافتم که زندگی وظیفه است.
وظیفهام را انجام دادم و کشف کردم که زندگی سعادت است.
کار تجلی عشق است، عشقی که آدمیان را به یکدیگر پیوند میزند. از طریق آن درمییابیم که ما قادر نیستیم بدون دیگران زندگی کنیم، و دیگران نیز به ما نیازمندند.
مرضیه
در کنار کسانی بمانید که آواز میخوانند، قصه میگویند و از زندگی لذت میبرند، و چشمانشان از شادی میدرخشد. زیرا شادی مسری است و همواره موفق میشود راهحلی پیدا کند، درحالیکه منطق تنها قادر است اشتباهی را که رخ داده توضیح دهد.
مرضیه
بپرهیزید از آنان که گردهم میآیند تا درباره تصمیمات جامعه بحث کنند، بطور جدی و پرمدعا. آنان سیاست را میفهمند و دیگران را تحتتأثیر قرار میدهند و تلاش میکنند تا خردمندی خود را نشان دهند. آنچه آنان نمیفهمند اینست که حتی کنترل کردن مویی که از سر شما میافتد در توان شما نیست. انضباط مهم است اما نیاز به باز گذاشتن درها و پنجرههاست تا دلآگاهی، کشف و شهود و پیشبینیناپذیر وارد شوند.
مرضیه
از کسانی که پیش از عمل بسیار سخن میگویند بپرهیزید، کسانی که هرگز گامی برنمیدارند مگر آنکه مطمئن باشند که برایشان احترام به بار خواهد آورد.
در کنار کسانی بمانید که وقتی اشتباهی از شما سر میزند هرگز نگویند: «من طور دیگری عمل میکردم.» آنان این اشتباه خاص را نمیکردند پس در جایگاه قضاوت نیستند.
مرضیه
از کسانی که فقط در لحظات غم و اندوه در کنار شما هستند اجتناب کنید. آنان به شما تسلی میدهند اما درواقع به خویش میگویند: «من از او قویتر هستم. من از او عاقلترم. من هرگز این کار را نمیکردم.»
به کسانی نزدیک شوید و نزدیک بمانید که در دوران شادی در کنار شما میمانند چون آنان حسود نیستند و حسرتی در دلهایشان ندارند، فقط از دیدن سعادت شما خوشحالند.
مرضیه
عشق تنها یک کلمه است تا زمانی که ما تصمیم بگیریم که ما را در اختیار بگیرد و با همه نیروهایش ما را تصاحب کند.
عشق تنها یک کلمه است تا زمانی که کسی از راه برسد و معنایی به آن بدهد.
مرضیه
ما متوجه شدهایم که آن که رفته است، خورشید را با خود نبرده یا به جای آن تاریکی نگذاشته است. او فقط رفته است و با هر وداعی امیدی پنهان همراه است.
مرضیه
تأسفانگیز است که برخی فکر میکنند: «من زیبا نیستم. به همین دلیل است که عشق هرگز در خانه مرا نزده است.» درواقع عشق در زده است، اما آنان زمانی که در را گشودهاند، آماده خوشامد گفتن به آن نبودهاند.
آنها گرفتارتر از آن بودهاند که اول خودشان را زیبا سازند، درواقع آنان همانگونه که بودهاند زیبا بودهاند.
آنها میکوشیدند تا از دیگران تقلید کنند درحالیکه عشق در جستجوی چیزی متفاوت بود.
آنان میکوشیدند تا بازتاب چیزی بیرونی باشند و فراموش کرده بودند که درخشانترین انوار از درون میتابد.
مرضیه
چهکسی میتواند یک زرافه را بدون گردن بلندش به تصور درآورد؟ یا یک کاکتوس را بدون خارهایش؟ پستی و بلندی قلههای کوهی که به آن مینگریم، موجب ابهت آن میشود. اگر سعی کنیم همه آنها را با هم برابر کنیم، دیگر برایمان جالب نخواهند بود.
این عدم کمال است که ما را جذب میکند و به شگفتی وامیدارد.
مرضیه
جای این که تمام زندگیاش را به تخریب راههایی بپردازد که جرأت رفتنشان را ندارد، شروع میکند به دوست داشتن مسیری که در آن است.
مرضیه
آنان که هم اکنون تنها هستند، هرگز نباید از سخنان شیطان بترسند که به آنها میگوید: «دارید وقتتان را تلف میکنید.»
یا با کلماتی شیطانیتر: «هیچکس به شما اهمیت نمیدهد.»
انرژی الهی زمانی به ما گوش فرامیدهد که با دیگر مردمان سخن میگوییم، اما زمانی هم که ساکن و ساکت هستیم و تنهایی را همچون نعمتی پذیرا میشویم، به ما گوش فرامیدهد.
مرضیه
و راز بزرگی که انرژی الهی به جهان عرضه کرده، آتش است. نه تنها آتش برای گرما بخشیدن بلکه آتشی که آرد را به نان بدل میکند.
و در زندگی لحظهای فرامیرسد که ما نیاز داریم تمام این آتش درونی را متمرکز کنیم تا زندگیمان معنایی بیابد.
مرضیه
و راز بزرگی که انرژی الهی به جهان عرضه کرده، آتش است. نه تنها آتش برای گرما بخشیدن بلکه آتشی که آرد را به نان بدل میکند.
و در زندگی لحظهای فرامیرسد که ما نیاز داریم تمام این آتش درونی را متمرکز کنیم تا زندگیمان معنایی بیابد.
مرضیه
مهم نیست اگر کسی بدلباس پوشیده باشد یا با تصور ما از شیکپوشی منطبق نباشد، یا حتی اگر برایش مهم نباشد که چه تأثیری بر دیگران میگذارد. چشمها آینه روح هستند و هر چیزی را که به نظر پنهان میرسد، آشکار میکنند؛ و همچون آینه شخصی را که به آنها مینگرد نیز بازتاب میدهند. پس اگر کسی که به چشمان دیگری مینگرد روحی تیره داشته باشد، فقط زشتی خویشتن را میبیند.
مرضیه
اما کسانی هم هستند که هر روز صبح با قلبی سنگین از خواب برمیخیزند. آنان در جستجوی عشق، شهرت یا کار نیستند.
آنان به خود میگویند: «من به دردنخور هستم. من زندهام چون باید زنده بمانم، اما هیچکس، مطلقآ هیچکس، به کاری که من میکنم، اهمیت نمیدهد.»
در بیرون خورش
مرضیه
شادی، یکی از بزرگترین نعمتهای قادر متعال است. زمانی که شادمان هستیم، یعنی در جاده درست گام برمیداریم.
مرضیه
در بیرون خورشید میدرخشد. افراد خانواده در اطراف آنها هستند و آنها سعی میکنند نقاب سعادت بر چهره داشته باشند. در چشم دیگران آنان همهچیز دارند. اما خودشان مطمئن هستند که هیچکس به آنان نیاز ندارد؛ یا به این دلیل که خیلی جوان هستند وبزرگترها درگیر مسائل دیگری هستند یا به این دلیل که خیلی پیرهستند و جوانان خانواده علاقهای به شنیدن سخنان آنان ندارند.
شاعر چند بیتی میسراید اما بعد آنها را به دور میافکند چون به خود میگوید: «هیچکس به اینها توجه نخواهد کرد.»
مرضیه
فقط یک کار بکن: طوری زندگی کن که همواره آرزو کردهای. از انتقاد و عیبجویی از دیگران خودداری کن و روی تحقق آرزوهایت تمرکز کن.
مرضیه
حجم
۸۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۸۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان