بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شناخت ذهن و کنترل آن | صفحه ۲۷ | طاقچه
کتاب شناخت ذهن و کنترل آن اثر رامین کرمی

بریده‌هایی از کتاب شناخت ذهن و کنترل آن

نویسنده:رامین کرمی
انتشارات:سنجاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۶۸۰ رأی
۴٫۲
(۶۸۰)
یک انسان که از بازی منِ ذهنی خارج شده است در این رقابت قرار نمی‌گیرد انرژی وجودی خود را از منابع عالی که در اختیارش است مثل طبیعت، محبت خانواده و نزدیکان و دوستان، مفید بودن برای جامعه، عبادت و سرگرمی های مفید، سکس خوب و لذت بخش، خورد و خوراک عالی و ... کسب می‌کند و واسطه جریان انرژی کیهان به سایرین می‌شود انرژیش دزدیده نمی‌شود بلکه خود آن را منتشر می‌کند و دریافت‌کنندگان را سیراب می‌کند، دعوا را کش نمی‌دهد و با آرامش و منطق و گفتگو به آن پایان می‌دهد و همیشه خالق صلح و دوستی خواهد بود.
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
در زمینه دریافت انرژی منِ ذهنیِ تحت کنترل، توسط خودِ واقعی که به منابع بی‌کران روح و ارزش‌های معنوی و اخلاقی متصل است به قدر کفایت تغذیه می‌شود مانند شیر یا پلنگ و ببری که در باغ وحش نگه‌داری می‌شود و هر روز طبق یک برنامه مشخصی با غذای ویژه خود تغذیه می‌شود. اما منِ ذهنی آزاد و رها و خارج از کنترل، انرژی خود را از دَم دست ترین منابع انرژی یعنی ذهنِ افراد اطراف خود می‌دزدد و دیگران را از انرژی خالی می‌کند. بعد از یک بگو مگو و دعوا اگر موفق بشوید طرف مقابل را در بحث یا بزن بزن فیزیکی مغلوب‌کنید
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
۸-منِ ذهنی مثل جسم برای بقای خود به انرژی و استراحت احتیاج دارد. همانطور که جسم می‌خورد و می‌آشامد و می‌خوابد تا بتواند تجدید قوا کند
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
۷-منِ ذهنی نتیجه‌گراست در هر کاری نتیجه را آن هم مطابق میلش می‌خواهد و دوست دارد اصلا به مسیری که طی می‌کند فکر نمی‌کند مسیر هر چه کوتاه‌تر بهتر، برایش نتیجه مهم است. این خاصیت منِ ذهنی باعث می‌شود که در قاموس منِ ذهنی هدف وسیله را توجیه کند و ارزش‌های اخلاقی برایش بی‌معنی جلوه کند ودر صورت شکست در نتیجه، آشفته شود و از تلافی و جبران کوتاهی نکند و فرد را دچار به هم ریختگی نماید.
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
۶-منِ ذهنی عاشق قضاوت‌کردن دیگران است. گویا از چنان اشراف و آگاهی بر دنیای بیرون برخوردار است که علل همه رفتارهای بیرونی را می‌داند و بی‌رحمانه قضاوت می‌کند. قضاوت منِ ذهنی در همه ابعاد دیده می‌شود هر جا می‌رسد لب به سخن و داوری و کارشناسی ناآگاهانه باز می‌کند
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
منِ ذهنی معتقد است که منابع محدود است و باید سعی کند زودتر در صدد مالکیت سهم خود بر بیاید. یا در اداره اعلام می‌شود
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
چیز را برای خود می‌خواهند. به مثال زیر توجه کنید: در رسانه ها اعلام می‌کنند فلان کالا از فردا تا مدت مشخصی (مثلا یک ماه) برای هر نفر به تعداد مشخصی از طرف دولت با نرخ کم تحویل داده می‌شود. فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ در روزهای اول هجوم بالای مراجعه کننده باعث اخلال در کار توزیع، بوجود آمدن درگیری و منازعه و ناهماهنگی می‌گردد. دقیقاً چرا؟
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
۴-خصوصیت دوم منِ ذهنی (خود را جدا از باقی هستی می‌بیند) باعث می‌شود منِ ذهنی قائل به محدودیت منابع موجود باشد
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
شما اگر مالکیت‌ها را چه فیزیکی و چه غیر فیزیکی از فرد بگیرید منِ ذهنی دچار بحران هویت می‌شود. اصلا این حس رقابتی که بوجود می‌آید و منجر به کشف و اختراع و توسعه و تکنولوژی می‌شود ناشی از همین حس خواستن است تا همیشه بتواند صاحب بهترین و بزرگترین شود و به این وسیله تحسین سایر ذهن ها را برانگیزد و انرژی دریافت کند. اگر میل به مالکیت را از ذهن بگیرید تمایل به حرکت و رقابت از ذهن گرفته می شود
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
انجام همه امور به صورت ناخودآگاه حالتی از مسخ شدن و نیمه هیپنوتیزمی را در فرد ایجاد می‌کند که دقیقا احساس می‌کنید اختیاری در انجام امور ندارید، دقت برخی امور اُفت می‌کند، حضور در جسم و احساس محیط کاملا از بین می‌رود. چنین فردی در مواجهه با مسایل متعدد دقیقا رفتارهای ناخودآگاهی را بروز خواهد داد که چه بسا بعداً باعث شرمندگی و خسارت می‌شود.
نفیسه
منِ ذهنی همه چیز را از دریچه دید خود می‌نگرد و دوست دارد نسبت به همه چیز موضع بگیرد و آنها را قضاوت کند این از روحیه فردیت ذهن ناشی می‌شود. تمایلی ندارد به مسائل بصورت خنثی نگاه کند، یک روز آب و هوا موافق میل اوست روز دیگر در شرایط دیگر همان آب و هوا شدیدا باعث رنجش او می‌شود. منِ ذهنی در پهنۀ بیکران هستی به دنبال این است که جدای از بقیه باشد و همه چیز را هم جدا از هم می‌بیند چرا؟
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
۲-منِ ذهنی تمایل شدید به کِثرَت دارد تا وحدت. مفهوم این جمله یعنی چه؟ یعنی منِ ذهنی به فردیت خود علاقمند است و از اینکه در وحدت با مفهوم برتر و یا کامل تری هویت فردی خود را از بین رفته ببیند هراسناک است، چیزی که عرفان و ادیان و تمام مکاتب اخلاقی سعی دارند در انسان شعله ور کنند و به آن بپردازند این است که انسان جزیی از یک کل است و همچون قطره ای از یک بی‌کرانه می باشد اما درک این مساله برای منِ ذهنی خیلی سخت و ناممکن است و با آن عناد می‌کند
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
در طول زمانِ بیداری، ذهن انسان اغلب به حالت ناخودآگاه است و در مواقعی هم که در محل حضور دارد اغلب بصورت نیمه خودآگاه عمل می‌کند و حالت‌های خودآگاه بصورت محدود و کم پیش می‌آید. اصولا منِ ذهنی در حالت خودآگاه انرژی صرف‌کرده و خسته می‌شود و این خستگی را ما در انجام کارهای خودآگاه بیشتر حس می‌کنیم و برعکس در انجام امور ناخودآگاه کم تر انرژی مصرف کرده و بیشتر از پرداختن به خاطرات گذشته و مرور آنها یا بررسی احتمالات آینده انرژی می‌گیرد و برانگیخته می‌شود،
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
حتما این اتفاق افتاده که در جمعی مثل کلاس درس یا جلسه کاری یا مهمانی این نهیب را از حاضرین در جمع دریافت کرده‌اید که جسمت اینجاست ولی خودت اینجا نیستی حواست کجاست؟ در حقیقت حواس شما جایی نرفته همان جا در بدن زندۀ شما که توسط ذهن ناخودآگاه کنترل می‌شود حضور دارد اما چون منِ ذهنی را در دسترس ندارید این حواس تجزیه و تحلیل نمی‌شوند و فقط دریافت می‌شوند، شما می‌شنوید اما متوجه نمی‌شوید، می‌بینید اما درک نمی‌کنید چون دستیار همه‌کارۀ شما حاضر به حضور در آن مکان و زمان برای انجام وظیفه خود نبوده
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
موقع رانندگی، عبادت و نماز، غذا خوردن و کار، وقتی که به بستر می‌روید و قصد خوابیدن دارید و ... چقدر در لحظه حال و مکان حاضر حضور داشته‌اید؟ جواب این سوال دقیقا این مساله را تایید می‌کند که ماهیت منِ ذهنی از پرداختن به مکان موجود و زمان حاضر گریزان است و ما اکثرا در ساعات بیداریمان یا به خاطرات و مسایل گذشته فکر می‌کنیم و یا در فکر نقشه ها و کارهایی که در آینده پیش خواهدآمد هستیم وبه دنبال این عدم حضور در زمان حال طبیعتا همه جا هستیم
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
موجودی به نام ذهن بعد از هزاران سال هم‌نشینیِ پنهان با انسان کشف شد و این بار نگاهی علمی به آن صورت گرفت و ریشه اختلالات رفتاری و گفتاری بشر مشخص گردید.
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
ذهنِ تحتِ کنترل صاحب خود را در طول زندگی یاری می‌دهد تا خوب زندگی‌کند، خوب رفتارکند، خوب رابطه ایجادکند، خوب بیاموزد، پیشرفت‌کند و باعث سعادت و رشد خود، خانواده و در نتیجه جامعه بشری شود. اما ذهنِ خارج از کنترل، خارج از منافع شخصی و جمعی صاحبِ خود عمل می‌کند و به مانند یک اتومبیل در سراشیبی، مجموعه جسم و روح را به سمت شکست و نابودی می‌کشاند و او را از زندگی کردن در صلح و صفا و تعادل و رشد خارج می‌کند.
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
ما باید بتوانیم بر ذهن و منِ ذهنی تسلط پیداکنیم و آن را به همان کارکرد اصلی خود که معاونت به ما در انجام امور است برگردانیم.
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹
اصولا ذهن اجرای سه دسته مسائل را به ناخودآگاه خود می‌سپارد: یک: مسایل روتینی که کاملا آن را آموخته است. دو: مسایلی که برایش جذابیت ندارد و از پرداختن به آن‌هاکلافه می‌شود. سه: مسایلی که از آنها نااُمید شده و یا از به یاد آوردن آنها احساس ناراحتی و ترس می‌کند، این خاطرات را به اعماق ذهن ناخودآگاه می‌فرستد. وقتی مساله ای به ناخودآگاه سپرده می‌شود کنار گذاشته نمی‌شود بلکه بصورت فرآیند پنهان در پشت صحنه ذهن ما جریان دارد.
نفیسه
این مثال دقیقا حال و روز انسان‌های دنیای ما می‌باشد به جای اینکه ذهن در خدمت خود واقعی باشد جوری آلوده می‌شود که کنترل خود را به دست گرفته و تبدیل به موجود خودسری می‌شود که از تمام امکانات برای اهداف خود و آلوده کردن سایر آدم‌ها استفاده می‌کند، این اهداف را از کجا آموخته است؟ از تربیت و القای ذهن‌های مسلطِ دیگر که به آن انتقال داده‌اند و دقیقاً اینجا می‌توان گفت که این انسان‌ها نیستند که انسان‌ها را تربیت می‌کنند و پرورش می‌دهند. این ذهن‌ها هستند که ذهن‌های بعد از خود را عین خود
کاربر ۱۵۴۵۹۶۹

حجم

۱۴۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۱۴۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
رایگان