بریدههایی از کتاب ملانصرالدین چگونه زندگیتان را تغییر میدهد؟! ( ۲۳ باور بنیادین که موجودی حساب بانکی شما را تعیین میکند)
۴٫۱
(۲۱)
داستان یک فروشگاه
مردی یک فروشگاه لوازم خانگی کوچک داشت. یکروز که او بهسر کار رفت متوجه شد که قطعهی زمین سمت راست فروشگاه او یک ساختمان جدید بنا میکنند. مدتها بعد در آن ساختمان جدید یک فروشگاه لوازم خانگی خیلی بزرگتر از فروشگاه کوچک آن مرد افتتاح شد.
یک ماه بعد در قطعهی زمین سمت چپ فروشگاه مرد ساختوساز جدیدی آغاز شد و پس از تکمیل ساختمان، مرد متوجه شد که آنجا نیز یک فروشگاه لوازم خانگی بزرگ افتتاح خواهد شد. بدتر از آن این بود که یکروز مرد با بنر فروشگاه سمت راست خود مواجه شد که بر آن نوشته بود: «فروش ویژهی افتتاحیه-۵۰ درصد تخفیف» و همچنین، فروشگاه سمت چپ نیز بنری با این مضمون: «حراج فوقالعاده- ۷۵ درصد تخفیف» برافراشته بود و هر کدام از بنرها به تنهایی از فروشگاه مرد بزرگتر بود.
صاحب فروشگاه کوچک که میدانست نمیتواند با قیمتهای فروشگاههای بزرگ رقابت کند از روش بازاریابی چریکی استفاده کرد و بنری در بالای فروشگاه خود نصب کرد که بر آن نوشته بود: «ورودی اصلی».
داستان فوق بهخوبی نشان میدهد که در بدترین وضعیت و در اوج مشکلات هم میتوان با استفاده از خلاقیت، فرصتهای جدیدی ایجاد کرد و اوضاع را بهنفع خود تغییر داد.
عبدالوهاب
خلاقیت و ابتکار ثروت است
روزی یکی از رفقای ملا بهاو گفت: «مدتی است چشمدرد کلافهام کرده و نمیدانم چه کنم!» ملا گفت: «زود برو پیش دلاک و آن را بکش!» رفیق ملا با تعجب گفت: «مگر چشم را هم میکشند!» ملا جواب داد: «چرا نمیکشند! سال پیش دندان من خیلی درد میکرد و تا آن را نکشیدم، درد راحتم نگذاشت!».
عبدالوهاب
: مهارتهای حل مسئله ثروت است
روزی همسایه ملا هراسان نزد وی آمد و گفت: «ملا جان دستم بهدامن، سر گاوم رفته توی خمره و بیرون نمیآید!».
ملا خود را بهمحل رساند و پس از کمی تأمل گفت: فوراً سر گاو را ببرید تا در خمره خفه نشود و گوشتش حرام نشود! روستایی مفلس چنان کرد. اما سر گاو توی خمره افتاده بود و خارج نمیشد!
ملا گفت: «حالا خمره را بشکنید تا بهراحتی سر گاو خارج شود!» همسایهی ملا گفت: «چرا وقتی گاو زنده بود خمره را نشکستی؟! تو، هم گاو مرا بهکشتن دادی و هم خمره را شکستی!».
ملا گفت: «اگر وقتی گاو زنده بود، پتکی بهخمره میزدیم، صدا در خمره میپیچید و ممکن بود گاو بترسد و خدا را خوش نمیآید که حیوان زبانبسته بترسد. از آن گذشته، هیچ بعید نبود که گوش حیوان کر نیز بشود!».
عبدالوهاب
سنجش عملکرد
پسر کوچکی وارد مغازهای شد و جعبهی نوشابه را بهسمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش بهدکمههای تلفن برسد و شروع کرد بهگرفتن شماره. مغازهدار متوجهی پسر بود و بهمکالماتش گوش میداد.
پسرک پرسید: «خانم، میتوانم خواهش کنم کوتاه کردن چمنهای حیاط خانهتان را بهمن بسپارید!».
زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام میدهد».
ـ خانم! من این کار را با نصف قیمتی که او میگیرد انجام خواهم داد.
ـ از کار این فرد کاملاً راضی هستم.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم! من پیادهرو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو میکنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجدداً زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالیکه لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت! مغازهدار که بهصحبتهای او گوش داده بود، بهسمتش رفت و گفت: «پسر...! از رفتارت خوشم آمد. بهخاطر اینکه روحیهی خاص و خوبی داری، دوست دارم کاری بهتو بدهم».
پسر جوان جواب داد: «نه ممنون! من فقط داشتم عملکردم را میسنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار میکند!».
عبدالوهاب
هرچه هدف بزرگتر باشد، باید سختیها و بحرانهای بزرگتری را از سر گذراند. لحظاتی پیش میآید که همهچیز ناامیدکننده بهنظر میرسد. هیچ نشانهی روشن و علامت دلگرمکنندهای وجود ندارد. همه چیز بهما میگوید که دیگر شانسی برای موفقیت وجود ندارد. اوضاع تیره و تار است. هر اتفاقی برخلاف جهت حرکت ماست. میتوانیم صدای خرد شدن استخوانهایمان را بشنویم. رمقی در پاهایمان وجود ندارد. ندایی در درونمان بهصدا در میآید که ما را بهتسلیم شدن دعوت میکند. بدبیاری، پشت بدبیاری... و این، دقیقاً نقطهای است که بیشتر مردم از حرکت باز میایستند. آنها تصور میکنند تلاش دیگر فایدهای ندارد. نقطهای که تصور کردید تلاش دیگر فایده ندارد، لحظهی مرگ آرزوهای شماست. این جایی است که تفاوت میان برندگان و بازندگان زندگی مشخص میشود. عدهای متوقف میشوند و گروه اندکی ادامه دادن را بر می گزینند. تجربه نشان داده است که موفقیت همیشه در یک قدم ماورای جایی است که انسانها متوقف میشوند.
عبدالوهاب
یک روز ورزش نکردن یا پرخوری شما را چاق نمیکند! اما، پرخوری هرروزه و ورزش نکردن، در درازمدت شما را با اضافهوزن روبهرو میکند. در واقع، صدای اثر ورزش نکردنتان بعداً بلند میشود.
یک نخ سیگار کشیدن شما را بهیکباره دچار بیماری نمیکند. اما، اگر بهاین کار ادامه بدهید، صدایش را بعداً در قالب سرطان میشنوید.
نگذاشتن وقت کیفی برای خانواده و بچهها در درازمدت نتیجهاش را نشان میدهد. زمانی که بچههایتان را دچار آسیبهای اجتماعی و رابطه با همسرتان را بهسردی گراییده میبینید.
در زندگی، اغلب میان انتخابهای امروز و نتایج آن فاصلهی چندساله هست. و این مهمترین دلیلی است که فراموش میکنیم زندگی امروز ما، حاصل انتخابهای دیروز ماست. این فراموشی ما را از زندگی طلبکار میکند. در این مواقع، در مقام شاکیِ مظلوم، همه را مقصر میدانیم و مینامیم جز خودمان را.
عبدالوهاب
ملانصرالدین در بازار مغازهای داشت و در خانهای در بالای آن زندگی میکرد. شبی، دزدی بهدکان ملا زد. او با سوهان مشغول بریدن قفل در بود.
ملا چون بیخوابی بهسرش زده بود بهبیرون نگاه میکرد. در تاریکی، شبح مردی را در جلو دکانش دید. از او پرسید:
ـ «ای مرد کیستی؟! و در این وقت شب اینجا چه میکنی؟».
دزد هم خود را نباخت و گفت: «من دورهگرد بینوایی هستم. دلم گرفته، دارم کمانچه میزنم!».
ملا پرسید: «این، چه کمانچهای است که صدا ندارد!».
دزد پاسخ داد: «نوعی کمانچه است که فردا صبح صدایش بهگوشت میرسد!».
ملا خوابید و دزد هم مغازه را خالی کرد و رفت. صبح که ملا مغازهاش را خالی یافت شروع کرد بهزدن بهسر و گریه و زاری کردن. او تازه فهمید که منظور دزد شبگردنما چه بوده است!
عبدالوهاب
۲. خانم کیت وینسلت، بازیگر نقش رُز در فیلم تایتانیک، هنگام دریافت جایزه اسکار میگوید: «وقتی بچه بودم، هروقت میرفتم حمام، شامپویم را بغل میکردم و میگفتم این جایزه اسکاره!» او در این مراسم اشک از چشمانش سرازیر میشود و میگوید: «اما این دیگه واقعاً شامپو نیست و جایزه اسکاره!».
عبدالوهاب
۱. خانم رایس، وزیر سابق امور خارجه آمریکا میگوید: «در کودکی پدرم مرا همیشه از کنار کاخ واشنگتن بهمدرسه میبرد و میگفت اینجا محل کار آیندهات خواهد بود. من در دوران کودکیام عکسهای کاخ سفید را در اتاقم نصب کرده بودم».
عبدالوهاب
کسی تا حالا برنامهای برای شکست خوردن، چاق شدن یا احمق بودن ننوشته! این چیزها وقتی اتفاق میافتد که شما برنامهای نداشته باشید.
لری ویجت
عبدالوهاب
باورهای ثروتساز
۱. دنیا، سرشار از نعمت و فرصتهای طلایی است.
۲. هستی بر اساس نظموترتیب اداره میشود.
۳. انسان موجودی مختار و دارای قدرت تسلط بر زندگی است.
۴. من انسانی توانمند و کارآمد هستم.
۵. من از استعدادهای ذاتی متنوعی برخوردارم.
۶. من از فراست و خلاقیت لازم برای مقابله با تنگناها و حصول نتایج مطلوب برخوردارم.
۷. من انسانی محترم و باارزش و دوستداشتنی هستم.
۸. آینده امیدبخش و زیباست.
۹. مشکلات، فرصتهایی برای رشد و شکوفایی هستند.
عبدالوهاب
مدلِ «از باور تا رفتار»
حالِ بد در باورها و افکار ناکارآمد ریشه دارد. آنچه انسان را دچار احساسات ناخوشایند میکند، نه الزاماً اتفاقات و اوضاع پیرامونی که باورهای او نسبت بهاتفاقات است. نشان بهآن نشانی که دو اتفاق ناخوشایند برای دو نفر روی میدهد، اما آنها بهیک اندازه دستخوش عواطف منفی نمیشوند. زیرا، هرکدام بهشکلی این اتفاق را تجزیه و تحلیل کردهاند.
عبدالوهاب
تقدیم به شهروندانی که فرق بین چراغ زرد و قرمز را می دانند. تقدیم به رانندگانی که می دانند دزدی به بالا رفتن از دیوار مردم محدود نمی شود و تجاوز به حریم دیگران در هنگام رانندگی مصداق دزدی و تجاوزگری است.
تقدیم به رانندگان خود انضباطی که بین خطوط رانندگی می کنند و بدین ترتیب شعور و مدنیت جامعه ایرانی را به نمایش می گذارند.
تقدیم به شهروندانی که می دانند رانندگی با سرعت غیرمجاز وسبقت غیرمجاز از مصادیق نفس پرستی و سبک زندگی خودخواهانه و خودپرستانه است.
تقدیم به مومنانی که می دانند احترام به قوانین راهنمایی و رانندگی قسمتی از زندگی مبتنی بر معنویت است.
عبدالوهاب
صبح که از خواب بیدار شد، رو سرش فقط سه تار مو مونده بود! با خودش گفت: «مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره!» و موهاشو بافت و روز خوبی داشت.
فردای اونروز که بیدار شد، دو تار مو روی سرش مونده بود. «امروز فرق وسط باز میکنم!» این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت.
پس فردای اونروز تنها یک تار مو رو سرش بود. «خُب! امروز دماسبی میبافم!» همین کار رو کرد و خیلی بهش میاومد. روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود! فریاد زد: ایوَل! امروز دردسر مو درست کردن ندارم.
همه چیز بهنگرش تو برمیگرده. میتونی از زندگی لذت ببری یا ازش ناامید بشی.
احسان رضاپور
نتیجه اینکه تابآوری در هر سن و در هر سطحی رخ میدهد و سازهای شناختی و قابل آموزش است. یعنی، تابآوری پدیدهای ذاتی نیست. بلکه از طریق تمرین، آموزش، یادگیری و تجربه حاصل میشود. پس، اگر فکر میکنید تابآوریِ کمی دارید، میتوانید آن را تقویت کنید و مهارتهای خود را برای تابآور شدن پرورش دهید.
وقتی روزگار شما را در موقعیتهای سخت قرار میدهد نگویید: «چرا من؟» بگویید: «نشانت میدهم!».
Mina Hoseiny
موجودی حساب بانکی شما را احساس خودباوریتان تعریف میکند. هر چه بیشتر بهخود اطمینان داشته باشید، پول بیشتری از پارویتان بالا میرود.
مسعود رئوفی
ثروت از درون آغاز میشود: با تغییر نگرشها، کسب اطلاعات، تقویت روحیه، پروراندن شجاعت و روحیه پایمردی، کنار گذاشتن افکار غلط و آسیبزا. در زیر بهفهرست کاملی از ثروتهای درونی اشاره شده است.
مسعود رئوفی
اگر شما بهخودتان فقط یکبار بگویید: «فلان کار را نمیتوانم انجام دهم!» باید یک نفر دیگر هفده مرتبه بهشما بگوید که: «شما میتوانید آن کار را انجام دهید!» تا اثر همان یکدفعه را خنثی کند!
saaadi_h
در زندگی، اغلب میان انتخابهای امروز و نتایج آن فاصلهی چندساله هست. و این مهمترین دلیلی است که فراموش میکنیم زندگی امروز ما، حاصل انتخابهای دیروز ماست. این فراموشی ما را از زندگی طلبکار میکند. در این مواقع، در مقام شاکیِ مظلوم، همه را مقصر میدانیم و مینامیم جز خودمان را
Kimia Bahari
ملا و دوستش با هم صحبت میکردند. دوست ملا از وی پرسید: «آیا تا بهحال بههیچکدام از آرزوهای زمان کودکیات رسیدهای؟».
ملا پاسخ داد: «بلی. وقتی که بچه بودم، پدر و مادرم موهای سرم را میکشیدند و من همیشه آرزو داشتم کچل باشم. خوشبختانه، اکنون که بهاین سن رسیدهام، بهاین آرزوی خود رسیدهام».
نکته
همهی اتفاقات خوشایند از رؤیا و هدف آغاز میشود. سنگ بنای همهی موفقیتها برنامه داشتن است
دختر پاييزي
حجم
۱۷۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۱ صفحه
حجم
۱۷۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۱ صفحه
قیمت:
۳۹,۵۰۰
تومان