بریدههایی از کتاب میدگارد ۲
۴٫۴
(۲۲۰)
به چند نکته توجه کنید
۱- هرگز نا امید نشوید.
۲- از شکست در تمرین هرگز عصبانی نشوید و در هنگام عصبانیت هرگز تمرین نکنید.
۳- تمرینات را به ترتیب و یکی پس از دیگری انجام دهید.
Abolfazl.RPx
نه می توان غم از دست دادنش را به دست فراموشی سپرد و نه می توان خودش و خاطراتش را از یاد برد.
Fatemeh Bashirnezhad
اصلاً فهمیدی عمرمون چه جوری گذشت؟ انگار فقط چند روز از اون موقعی که با هم توی این کوچهها بازی میکردیم گذشته. اون روزها رو همش به این امید سپری میکردیم که خوشبختی تو راهه و یه روزی بزرگ میشیم و به آرزوهامون می رسیم و خوشبخت می شیم.. اون موقع تازه زندگی واقعی رو شروع میکنیم. به نظرت این انصافه؟ فکر میکنی چند سال دیگه زنده باشیم؟ تو به هیچکدوم از آرزوهایِ دوران بچگیت رسیدی؟
ابوحیراندرونے↻
اشک... اشک... اشک...
به راستی چیست این اشک که هم مهمان تلخی ها و هم شیرینی های زندگی بشر است...
حال هیچ فرق نمی دارد این بشر از خاک باشد یا آتش، از نور باشد یا از دود، طفل شیرخوار باشد یا پیر جهانخوار، کوچکترین زن اغنیا باشد یا مردترین مرد فقرا...
سید بسیجی
"چقدر زود یک سال شد! هنگامی که دورادور به عقب می نگری تنها سرعت گذر زمانی را که بر تو گذشته می بینی، اما در آن هنگامه که مشغول گذراندن این زمان از عمرت هستی و در بُهت زندگانی حیران مانده ای، هر لحظه ای که می گذرد برای تو، کُندی گذری صدساله از این عمر کوتاه را اثر می نهد!
alirezaramazanii
اشک... اشک... اشک...
به راستی چیست این اشک که هم مهمان تلخی ها و هم شیرینی های زندگی بشر است...
حال هیچ فرق نمی دارد این بشر از خاک باشد یا آتش، از نور باشد یا از دود، طفل شیرخوار باشد یا پیر جهانخوار، کوچکترین زن اغنیا باشد یا مردترین مرد فقرا...
ارمین عبدلی
اما افسوس که زندگی همیشه اونجوری نیست که انتظارش را داریم.
shaygun
به راستی چیست این اشک که هم مهمان تلخی ها و هم شیرینی های زندگی بشر است...
shaygun
- زندگی در کنار خانواده حق توئه عزیزم! چرا این موضوع برات اینقدر عجیبه آخه؟!
- به من حق بدین! من از روزی که متولد شدم، هیچ خانوادهای در کنارم نبوده! همیشه باعث دردسر بودم، حالا شما میگین داشتن خانواده حق منه؟! تو تمام اون سالهایی که نیاز به خانواده داشتم، هیچکس نبود حتی بهم بگه پدر و مادرم کی هستن! اما حالا که دیگه میتونم از خودم مراقبت کنم و میدونم وجودم غیر از خطر چیز دیگه ای برای شما نداره، ازم میخواین که اینجا بمونم؟! ولی آخه چرا؟!
قطمیر حرف آریا را قطع کرد و گفت:
- تو باعث دردسر هیچکس نیستی پسر... من به عنوان قاضی این شهر وظیفه دارم که برای حفظ امنیت مردم اینجا هر کاری بکنم. اما به عنوان پدربزرگت وظیفه دارم از تو مراقبت کنم،
M.S.R
پسرم زندگی رو زیاد سخت نگیر. این نصیحت رو از کسی داشته باش که خودش ضربه سختی از این قضایا خورده. اگه بخوای زندگی خودتو به انتظار حل شدن مشکلاتت عقب بندازی، هیچوقت فرصت زندگی کردن پیدا نمیکنی، هر شرایط و هر زمانی مشکلات خودش رو داره! پس زیاد به این مسائل فکر نکن پسر، بهتره در هر شرایطی اول زندگیتو بکنی بعد به مسائل دیگه بپردازی. میدونی، در واقع تو زندگی خیلی از مسائل دست ما نیست و در هر شرایطی اتفاقاتی که باید بیفته میافته! فهمیدن این مطلب برای خود من، سالها طول کشید. چیزی که سعی دارم بهت بگم اینه که هیچ چیز مهمتر از زندگی کردن نیست، عمر پری ها زیاد نیست پسرم. زندگی کن و سعی کن از خوب و بدش لذت ببری.
M.S.R
"چقدر زود یک سال شد! هنگامی که دورادور به عقب می نگری تنها سرعت گذر زمانی را که بر تو گذشته می بینی، اما در آن هنگامه که مشغول گذراندن این زمان از عمرت هستی و در بُهت زندگانی حیران مانده ای، هر لحظه ای که می گذرد برای تو، کُندی گذری صدساله از این عمر کوتاه را اثر می نهد!
M.S.R
یادآوری خاطره دردناک موکا و دافن، چند لحظه ای او را به فکر و احترام نسبت به آن دو واداشت. سارا جلو آمد و با محبت دستی در موهایش کشید و گفت:
- پسرم، زندگی همینه، تا وقتی که یادشون در ذهن و قلب ما زنده باشه هرگز نمی میرن.
صافظ نیز روی شانه اش نشست و با صدای رسا و کلفتش گفت:
- کسانی که به خاطر اهداف بزرگ، جانشان را فدا می کنند، با کسانی که بی جهت می میرند، یکسان نیستند سرورم.
M.S.R
هنگامی که دورادور به عقب می نگری تنها سرعت گذر زمانی را که بر تو گذشته می بینی، اما در آن هنگامه که مشغول گذراندن این زمان از عمرت هستی و در بُهت زندگانی حیران مانده ای، هر لحظه ای که می گذرد برای تو، کُندی گذری صدساله از این عمر کوتاه را اثر می نهد!
parham nikmanish
اگه بخوای زندگی خودتو به انتظار حل شدن مشکلاتت عقب بندازی، هیچوقت فرصت زندگی کردن پیدا نمیکنی، هر شرایط و هر زمانی مشکلات خودش رو داره! پس زیاد به این مسائل فکر نکن پسر، بهتره در هر شرایطی اول زندگیتو بکنی بعد به مسائل دیگه بپردازی. میدونی، در واقع تو زندگی خیلی از مسائل دست ما نیست و در هر شرایطی اتفاقاتی که باید بیفته میافته!
صالحه
به راستی چیست این اشک که هم مهمان تلخی ها و هم شیرینی های زندگی بشر است...
حال هیچ فرق نمی دارد این بشر از خاک باشد یا آتش، از نور باشد یا از دود، طفل شیرخوار باشد یا پیر جهانخوار، کوچکترین زن اغنیا باشد یا مردترین مرد فقرا...
Fatemeh Bashirnezhad
تو باید دشمنت و قدرتهای اونا رو بهتر از خودشون بشناسی.
Fatemeh Bashirnezhad
اشک... اشک... اشک...
به راستی چیست این اشک که هم مهمان تلخی ها و هم شیرینی های زندگی بشر است...
حال هیچ فرق نمی دارد این بشر از خاک باشد یا آتش، از نور باشد یا از دود، طفل شیرخوار باشد یا پیر جهانخوار، کوچکترین زن اغنیا باشد یا مردترین مرد فقرا...
Maedeh
اصلاً فهمیدی عمرمون چه جوری گذشت؟ انگار فقط چند روز از اون موقعی که با هم توی این کوچهها بازی میکردیم گذشته. اون روزها رو همش به این امید سپری میکردیم که خوشبختی تو راهه و یه روزی بزرگ میشیم و به آرزوهامون می رسیم و خوشبخت می شیم.. اون موقع تازه زندگی واقعی رو شروع میکنیم. به نظرت این انصافه؟ فکر میکنی چند سال دیگه زنده باشیم؟ تو به هیچکدوم از آرزوهایِ دوران بچگیت رسیدی؟
ابوحیراندرونے↻
اصلاً فهمیدی عمرمون چه جوری گذشت؟ انگار فقط چند روز از اون موقعی که با هم توی این کوچهها بازی میکردیم گذشته. اون روزها رو همش به این امید سپری میکردیم که خوشبختی تو راهه و یه روزی بزرگ میشیم و به آرزوهامون می رسیم و خوشبخت می شیم.. اون موقع تازه زندگی واقعی رو شروع میکنیم. به نظرت این انصافه؟ فکر میکنی چند سال دیگه زنده باشیم؟ تو به هیچکدوم از آرزوهایِ دوران بچگیت رسیدی؟
ابوحیراندرونے↻
اشک... اشک... اشک...
به راستی چیست این اشک که هم مهمان تلخی ها و هم شیرینی های زندگی بشر است...
ابوحیراندرونے↻
حجم
۲۴۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
حجم
۲۴۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان