بریده‌هایی از کتاب زندگی‌نامه جذاب ۵+۲۱ کارآفرین ایرانی

شعار من این است: زندگی همین بود و بس، لحظه‌ها را گذراندیم تا به خوشبختی برسیم، غافل از اینکه خوشبختی همان لحظه‌ها بود

دوستی می‌گفت: معنی واقعی کارمندی یعنی یک نفر راه ثروتمند شدن را پیداکرده و من باکار کردن برای او کمک می‌کنم تا او سریع‌تر ثروتمند شود. این به این معنی نیست که هیچ‌کس نباید کارمند شود یا اینکه کارمندی بد است و کارآفرینی خوب است. منظورم این است که برای ثروتمند شدن و رسیدن به قله، کارمندی جوابگو نیست و باید سراغ کارآفرینی رفت.

پولی که باصداقت و درستکاری به دست می‌آید برکت پیدا می‌کند و رمز موفقیت من هم همین است.

روزی از یکی از کارآفرینان بزرگ کشورمان درخواست نصیحتی نمودم ایشان فرمودند: دو کتاب همیشه بالای سرت و روی تختت باشد: ۱- قرآن ۲- کتاب‌های زندگینامه

جمله برگزیده کارآفرین: اگر به سال‌های قبل برگردم دیگر به امید بانک و دولت نمی‌نشینم! وقت‌هایی که برای گرفتن وام از بانک گذاشتم را دیگر هدر نمی‌دهم.

شعار من این است: زندگی همین بود و بس، لحظه‌ها را گذراندیم تا به خوشبختی برسیم، غافل از اینکه خوشبختی همان لحظه‌ها بود

برای ما بن بستی وجود ندارد یا راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت.

روستایی که نه‌چندان حاصلخیز است و نه جاذبه خاصی دارد، اما با موقعیت‌شناسی درست این جوان روستایی توانسته در کتاب راهنمای گردشگری یونسکو، عنوان شگفت‌انگیزترین تجربه گردشگری ایران را از آن خود کند.

یادمان باشد که دوباره در تله نیفتیم و فکر کنیم: «ثروتمندان می‌خواهند ما فقیر بمانیم»؛ چون در آن صورت، باز این باور مظلومیت را پذیرفته‌ایم و این‌که اگر ما ثروتمند شویم ظالم و خودخواه می‌شویم و بدخواهِ فقرا. باید بدانیم «پول» نه هدف، بلکه «نشانه» است؛ نشانه‌ی ارزشی که شما به جهان ارائه می‌کنید؛ و همچنین «پول» فقط یکی از شش بخش «ثروت» است (برای همین است که همه‌ی میلیاردرهای دنیا لزوماً «ثروتمند» نیستند. آن دسته از سوپر پولدارهای دنیا که واقعاً «ثروتمند» هستند، دانش مالی و تجربه‌های خود را باروی گشاده در اختیار دیگران قرار می‌دهند. یک نمونه‌اش خودِ رابرت کیوساکی است، یا مثلاً «وارن بافت»). آن تاجر در داستان بالا، به ماهیگیر مکزیکی آدرس اشتباه می‌دهد. درواقع، مکزیکی با

هیچ‌وقت برای هیچ کاری دیر نیست. هر وقت در هر سن و در هر شرایطی بخواهید شروع کنید همان‌جا اول کار است

گوته: مقدس‌ترین کتاب بعد از کتاب‌های آسمانی زندگینامه افراد بزرگ است.

ژان پل گتی مطلب مهمی را به مردم دنیا گوشزد کرد: «برای کسب موفقیت مالی در زندگی باید صاحب‌کار خودتان باشید» وقتی صاحب‌کار خودتان باشید می‌توانید انتخاب کنید که کجا کارکنید چطور کارکنید با چه کسی کارکنید و میزان درآمدتان چقدر باشد. کنترل کردن هزینه‌ها هم با شماست. همین‌که در قدم اول انتخاب کنید که رییس خودتان باشید ناخودآگاه مسیر ثروتمند شدنتان باز می‌شود

جمله برگزیده کارآفرین: اگر به سال‌های قبل برگردم دیگر به امید بانک و دولت نمی‌نشینم! وقت‌هایی که برای گرفتن وام از بانک گذاشتم را دیگر هدر نمی‌دهم.

تومان شروع کرده است او تنها ۳۹ سال دارد و درآمدزایی چشمگیرش با یک اتفاق معجزه‌آسا استارت خورده است «عباس برزگر» ساکن روستای بزم در استان فارس است. روستایی که نه‌چندان حاصلخیز است و نه جاذبه خاصی دارد، اما با موقعیت‌شناسی

     ژان پل گتی: من ترجیح می دهم از ۱% تلاش ۱۰۰ نفر استفاده کنم تا از ۱۰۰% تلاش یک نفر. ●      بیل گیتس: ثروت شما به اندازه ای است که اگر همین حالا درآمدهایتان صفر شود بدون اینکه هزینه هایتان تغییر کند با آن مقدار ثروت چند روز می توانید ادامه دهید. ●      ریچارد کوک: بابت داشتن رویاهای بزرگ از شما مالیات نمی گیرند. ●      موفقیت با فاز تحقیر شروع می شود نه با فاز تشویق. ●      زمین بخورید، با سر، محکم تا موفق شوید. (نازنین دانشور، کارآفرین موفق اینترنتی)

    بر این باورم که همه‌ی بزرگانی که در تاریخ تحولی ایجاد کرده‌اند،‌ مردم را به هیچ چیز حساب نمی‌کرده‌اند! آنقدر ادامه داده‌اند تا مردم مجبور شده‌اند آنها را به چیزی حساب کنند. ●      ژان پل گتی: من ترجیح می دهم از ۱%

●      بر این باورم که کسی که حرف همه‌ی مردم را جدی بگیرد،‌ به همان جایی می‌رسد که همه‌ی مردم رسیده‌اند: هیچ جا!

مهم‌ترین مأموریت ما در زندگی تلاش برای حداکثر کردن ظرفیت و عملکردمان است نه محدود کردن آن.

باشد: کسی نمی‌تواند ما را فقیر نگه دارد. ما هستیم که در این زمانه می‌توانیم تصمیم بگیریم و بین فقر و تنگدستی و ثروت، ثروت و شادمانی را برگزینیم. این انتخاب ماست. یادمان باشد: ما می‌توانیم هم «شاد» باشیم و هم «ثروتمند». می‌توانیم در مسیر کسب پول، کلی چیز یاد بگیریم و کلی ارزش برای دنیا خلق کنیم و کلی لذت ببریم و از میوه‌های ثروت ــ رفاه و آسایش ــ بهره ببریم. انگیزه‌مان برای کسب پول می‌تواند «عشق» باشد نه ترس و خشم و حال دیگران را گرفتن. می‌توانیم بهتر از این زندگی کنیم. تا کی می‌خواهیم اجازه بدهیم سرمان با این داستان‌های الکی گرم شود؟ {شماره ۴۸ مجله خلاقیت ۱۳۹۳/۵/۱}

برای ایجاد ثروت در یک سیستم متعادل و سالم، به‌خصوص در بخش خصوصی، در بیشتر موارد می‌بایست ایجاد ارزش کنید تا دریافتی داشته باشید. فرق آرامش یک ثروتمند و یک فرد متحول کننده با یک ماهیگیر ساده‌ی مکزیکی که در این داستان آمده، این است که ثروتمند ارزش‌های زیادی در طول عمرمحدودش برای خود و جامعه فراهم می‌آورد و دومی تنها درگیر آرامش خودش است که خیلی هم درست نیست؛ چون مسائل تنگدستی در آن بیان‌نشده است. بیاموزیم که خدمت بیشتری به تعداد بیشتری از انسان‌ها عرضه کنیم. هم خودمان، هم‌خانواده‌مان و هم کشورمان و هم دنیا از این راه محل بهتری برای زیستن خواهد شد. خداپسندانه هم هست. اگر قرار بود غایت زندگی در این جهان مثل زندگی آن ماهیگیر باشد، پیامبران و بزرگان هم دردسر برای خودشان نمی‌خریدند و در پی آرامش و خوشی