عقل توانمندی یا قابلیتی است که صرفنظر از مناقشات و منازعاتِ تاکنون نافرجام و ظاهراً فرجامناپذیر هستیشناختی و معرفتشناختی خُرد و کلانی که طی قرون متمادی و طولانی بر سر نفس یا جوهر یا ذات یا ماهیت آن در میان فیلسوفان و متکلمان و نیز درون هریک از دو گروه صورت گرفته، نهاییترین فرمانده و راهبرش در تمامی منازل سلوک و سکونش و قیام و قعودش، موجودی است اسرارآمیز و ناشناخته بهنام قلب!
و این یعنی، عقل ظرفیت یا وجودی نیست که بدون هیچ تعلّق و تمنّایی بهکار افتد و حرکت کند و بدون هیچ دلالتدهنده و جهتدهندهای مسیر واحدِ ثابتِ ازلیابدیای را طی کند و به منزلگهی مشخص و واحد فرود آید؛ که اگر چنین میبود، لاجرم همهٔ موجوداتِ دارای عقل میباید با تعقّلهای خود در طول تاریخ و در عرض جوامع معاصر، به یک مجموعه از منازل و مناظر یا نتایج نائل میشدند.
ریحانه باقریه
ویتگنشتاین بهدرستی میبیند که «ذائقه، امور و اشیا را مقبول میکند». (۱۹۸۰: ۵۹)
و من میخواهم اضافه کنم که ما امور و اوضاعی را که مقبول مییابیم، اغلب عقلانی میخوانیم.
ریحانه باقریه
ویتگنشتاین بهدرستی میبیند که «ذائقه، امور و اشیا را مقبول میکند». (۱۹۸۰: ۵۹)
و من میخواهم اضافه کنم که ما امور و اوضاعی را که مقبول مییابیم، اغلب عقلانی میخوانیم.
msadeq
مافیها قریبتر و شبیهتر میشود. ایضاً چرا بهمیزانی که آمال و امیال سلاطین و حاکمان متکثرتر و متعددتر میشود، به همان میزان رأی و نظر ایشان متخالفتر و متعارضتر میشود. و بالاخره، چرا به میزانی که آمال و امیال و غایات عالمان، از هر مسلک و مکتب و مشربی، متکثرتر است، محصولات عقلیشان نیز متکثرتر و متنوعتر و متفرقتر میشود.
کاربر ۱۸۷۷۸۹۱
آیا ملاحظه میشود که سر یک دوراهی سیار بنیانی برای برگرفتن این یا آن روششناسی قرار داریم، روششناسیای که به
کاربر ۱۸۷۷۸۹۱