حالا میفهمم واقعاً چرا امثال کیومرث حالشون از این مملکت، از اون لنج ایرانی، از اون ساحل قشنگ بههم میخوره. چون توی دروغگوی رذل مدافعش شدی. اگه پسر من چشمش دنبال اون کشتی اماراتی و برجهای دوبی و شارجهست، لااقل یه دلیلش اینه که آدمایی مثه تو با ریاکاریاشون تیشه به ریشۀ اعتقاداتش زدید. اگه امثال تو نبودید یا اگه بودید، بیریا رفتار میکردید، اونوقت شاید کیومرث منم میفهمید نباید اینقدر آسون دل از مملکتش بکنه!
alimohamad eftekhari
«از همین عجلهات میترسم. از اینکه یاد نگرفتهای گوش کنی، دائم میخواهی حرف بزنی. حوصلهات سر میرود؛ یا تند میروی یا کُند. یادت باشد که نام تو نیز محمد است، نه زارمحمد، نه شیرمحمد. در تو این عیب را می بینم که گاه زار شوی، گاه شیر.»
alimohamad eftekhari
چگونه جسارت میکنی از آنها بخواهی میان فرشته و دیو درون، اولی را انتخاب کنند؟ مگر تو توانستی؟ از خودت خجالت نمیکشی؟
alimohamad eftekhari
کوفت بشود این سیصد هزار تومان! تو میتوانی از این نانها بخوری؟ دِ بدبخت الاغ! تو که اهل اینجور بازیا بودی چرا انقلاب کردی؟ چرا سالها پیش نرفتی دنبال همین زدوبندها؟ چرا از هرچه دلاله بدت میآد؟
alimohamad eftekhari