ای اشک، مبادا که سرازیر شوی
این بغض قرار است که فریاد شود.
چوغوروک
ای اشک، مبادا که سرازیر شوی
این بغض قرار است که فریاد شود
Mithrandir
از حال و هوای مردنش معلوم است
از شدت غصه خوردنش معلوم است
کیفیت زندگی هر انسانی
از شیوۀ جانسپردنش معلوم است.
h.s.y
یک مرتبه اصل ماجرا را گم کرد
آن یار همیشه آشنا را گم کرد
یک عمر در آغوش خدا بود، ولی
تا گفت «خدا کیست؟» خدا را گم کرد...
مادربزرگ علی💝
بعد از تو تمام رازها فاش شدند
لبها همه آیینۀ «ای کاش» شدند
قبل از تو، تمام شهر شاعر بودند
بعد از تو، تمام شهر نقاش شدند...
آلوین (هاجیك) ツ
در چشم تو رودخانه جریان دارد
کوهی است که صد چشمۀ جوشان دارد
انگار قرار نیست خشکیده شود
یک ابر مگر چقدر باران دارد؟
تئو:)
چندی است که من قافیه را باختهام،
تنها تو ردیف میکنی شعرم را.
Hooryar
چشمان تو بیصدا سخن میگویند
بیپرده و بیریا سخن میگویند
با وحی میانهای ندارند، ولی
«بی واسطه با خدا، سخن میگویند»
_MahdiGhafuri_
یا غرق شراب کن مرا، یا بشکن.
اصفهانی ام
من، واژه به واژه، محو معنا که تویی
من، قطره به قطره، غرق دریا که تویی
آرام