بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نجیب بنی امیه | طاقچه
تصویر جلد کتاب نجیب بنی امیه

بریده‌هایی از کتاب نجیب بنی امیه

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۳ رأی
۴٫۳
(۳)
«هیچ یادم نمی‌رود شبی از شب‌ها خدیجه وحشت‌زده بر من وارد شد و چون علت را جویا شدم، فرمود: "شب گذشته در خواب دیدم خورشید مکه به صورت انسانی از آسمان هبوط کرده و وارد خانهٔ من شده. سپس تمامی قریش دسته‌دسته و فوج‌فوج برای عرض تبریک و شادباش به دیدارم آمدند."
عاطفه سادات
بی‌شک وسعت قلب او به‌اندازهٔ کل شهر بود یا بهتر است بگویم کل حجاز. در حالی که خون خون ما را می‌خورد و شمشیر می‌زدی، دمی از ما جاری نمی‌شد، محمد قومش را دعای خیر می‌کرد و علی آمین آن را می‌گفت!
Melika.maleki
زمزمه‌وار و شرمگین پرسیدم: «آیا امویان نیز می‌توانند اسلام بیاورند؟ خدای تو ایمان مرا می‌پذیرد؟»
Melika.maleki
محمد سلام داد و نمازش به پایان رسید. سپس به‌طرف من چرخید و فرمود: «تو اولین نگارندهٔ بسم الله الرحمن الرحیم نزد خداوند و جبرائیل امین می‌باشی.»
Melika.maleki
به قول پدرم، حکایت بنی‌امیه و بنی‌هاشم، حکایت دوقلوی به‌هم‌چسبیده‌ای بود که تنها خون، آن‌ها را از هم جدا کرد!
parishan

حجم

۲۴۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۴۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد