بریدههایی از کتاب باروت سوخته
۳٫۸
(۳۲)
دلم برای کسی تنگه. کسی که یاد نمیآد کیه. فقط میدونم خیلی دوستش داشتم. خیلی. کاش یکی بیاد بگه من کیام و اونی که دلم براش تنگه کیه!
baraniam
دلتنگی اگرچه حقیقت نباشه، اما باشه، مثل توضیحِ درد، دردِ دندههای شکسته. در ظاهر همهچی خوبهها ولی با هر نفسی که میکشی، کل وجودت از درون میپوکه. دلتنگی دقیقاً یه همچین چیزیه. با تکتک مویرگهات حسش میکنی؛ اما نمیتونی شرحش بدی.
baraniam
بهقول محمود درویش، «اگر میدانستم عشق اینگونه خطرناک است، هرگز عاشق نمیشدم.»
⸤ مُحباو¹²⁸ :) ⸣
دلم برای کسی تنگه. کسی که یاد نمیآد کیه. فقط میدونم خیلی دوستش داشتم. خیلی.
⸤ مُحباو¹²⁸ :) ⸣
بهقول محمود درویش، «اگر میدانستم عشق اینگونه خطرناک است، هرگز عاشق نمیشدم.»
فائزه
اندازهٔ همهٔ دنیا، دلتنگ کسیام که دیگه نیست
فائزه
اما هرجا که سفرهٔ ابلیس پهن باشه، اسرائیل همکاسهشه.
جواد
«اگر میدانستم عشق اینگونه خطرناک است، هرگز عاشق نمیشدم.
Azadeh
دنیای سیاست دنیای تبعیت بیچونوچراست. البته، فقط برای سربازها.
ن ف
محمود درویش، «اگر میدانستم عشق اینگونه خطرناک است، هرگز عاشق نمیشدم.»
⸤ مُحباو¹²⁸ :) ⸣
این دنیا یه عمر زندگی به من بدهکاره. هیام آروم در گوشم میگه: این دنیا به خیلیها بدهکاره، اما تا حالا هیچکس نتونسته طلبش رو وصول کنه.
⸤ مُحباو¹²⁸ :) ⸣
این دنیا به خیلیها بدهکاره، اما تا حالا هیچکس نتونسته طلبش رو وصول کنه.
⸤ مُحباو¹²⁸ :) ⸣
دلتنگی اگرچه حقیقت نباشه، اما باشه، مثل توضیحِ درد، دردِ دندههای شکسته. در ظاهر همهچی خوبهها ولی با هر نفسی که میکشی، کل وجودت از درون میپوکه. دلتنگی دقیقاً یه همچین چیزیه. با تکتک مویرگهات حسش میکنی؛ اما نمیتونی شرحش بدی.
⸤ مُحباو¹²⁸ :) ⸣
اندازهٔ همهٔ دنیا، دلتنگ کسیام که دیگه نیست.
F.Amini
قلبم یخ میزنه. بهقول محمود درویش، «اگر میدانستم عشق اینگونه خطرناک است، هرگز عاشق نمیشدم.» «اونم دوستت داشت؟!»
مکث میکنه: «هیچوقت نفهمیدم.»
من نیز مبتلاترینم به ندانستن،
و اما حسرت...
mahdi zeinali
دلم دلش گریه میخواد؛
mahdi zeinali
در ظاهر همهچی خوبهها ولی با هر نفسی که میکشی، کل وجودت از درون میپوکه. دلتنگی دقیقاً یه همچین چیزیه. با تکتک مویرگهات حسش میکنی؛ اما نمیتونی شرحش بدی.
mahdi zeinali
بهقول آسد روحالله، دنیاست دیگه! هربار یه برگ رو میکنه؛ یه بار برنده، یه بار بازنده.
mahdi zeinali
صداهای مختلف به کاسهٔ سرم هجوم میآرن. تیراندازی، فریاد عصبی فاران، خندهٔ سرخوش زینب، خسخس سینهٔ خونآلود دانیال، نعرهٔ بسام، ردت رو زدهن، فقط از اونجا دور شو، خودت رو نجات بده... بوی چای دارچین رمیصا میآد. یکی صدام میزنه: هیام، دخترم. میشناسمش: حاج اسماعیله. دلم گرم میشه و چشمهام میره.
Sarina Asadi
آدمها وقتی خوب نیستن، دلشون یه دلنگرون میخواد. چیزی که تا اومدم به بودنش دل قرص کنم، پرنده شد و از بومم پرید.
Sarina Asadi
حجم
۱۴۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۴۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۷۰%
تومان