حتی در خنده دارترین شرایط هم خونسردی خود را حفظ میکرد
plato
«شیطان برای دستهای بیکار کار میآفریند»
plato
گویی روح بیقراری است که تمام جهان را در خود یدک میکشد.
plato
پسربچهای که میرفت تا نظم پنهان در پس هرج و مرج واقعی را ادراک کند، بیشتر به اسطوره میماند
plato
شکایت داشت که اینجا چیزی جز سازگاه حفظیات طوطیواری نیست.
plato
آلبرت در پنج سالگی فراگیری ویولون را آغاز کرد. ولی در نهایت یک صندلی به طرف بانوی استاد موسیقی خود پرتاب و او را از خانه بیرون کرد.
plato
ولی قلب هیچ حفاظی ندارد.
plato
باید زوج جذّابی بوده باشند، اینشتین با آن چشمان سیاه و براق، کرکهای انبوه پشت لب بالا، و جثهٔ کوتاه و پهن، اما مصمم که مغرورانه قدم برمیداشت، و میلوا که سراسر گونه و چشم بود، و در کنار او بسان پرندهٔ کوچک و سمجی، چسبیده به او راه میرفت، و هردو بیوقفه در مورد اتمها و انتقال حرارت، الکتریسیته، امواج نور، خداوند، و اتری که همه جا را فراگرفته است وراجی میکردند.
plato
«پراگ شگفتانگیز است، چنان زیباست که به تنهایی هم ارزش سفر دارد.»
پویا پانا
آلبرت اینشتین در سراسر زندگی خویش مایهٔ دردسر زنها بود.
plato