بریدههایی از کتاب نوآوریها و نواندیشیهای استاد مطهری فیلسوف فطرت
۴٫۷
(۶)
استاد مطهری درسش موعظه و موعظهاش درس بود. در عین حال، هرگز مجلس وعظ و خطابه را تبدیل به کلاس درس، و کلاس درس را تبدیل به وعظ و خطابه نمیکرد. او توجه داشت که در کلاس درس افرادی نشستهاند که از نظر سن و سال و سطح معلومات با یکدیگر سنخیت دارند؛ ولی در مجلس وعظ و خطابه افرادی حضور دارند که از نظر سنی، معلومات و استعداد متفاوتاند، و بنابراین باید به گونهای دیگر با آنها سخن گفت. با این حال، مستمعین او با مستمعین بسیاری از خطبا و وعاظ همدورهاش متفاوت بودند. مستمعین دیگران کمیتشان بر کیفیتشان فزونی داشت و مستمعین این استاد به عکس بود. یعنی کیفیتشان بر کمیتشان میچربید، و این نبود مگر به خاطر اینکه استاد میخواست در ضمن خطابه مطالبی که با عقلانیت سر و کار دارد، به آنها القا کند.
درست است که خطیب با عواطف مخاطب سر و کار دارد، و مدرس با عقل و فکر او، ولی آن خطیبی که با تحریک عواطف مخاطب، او را به سوی عقلانیت سوق دهد، و آن مدرسی که از طریق به کار انداختن عقل و فکر مخاطب، در عواطف او نفوذ کند، موفقتر و کارآمدتر است.
S
ما شاهد بودیم که ایشان چگونه متن کتاب مارکس و مارکسیسم را سطر به سطر میخواند و در نهایتِ بیطرفی مطالب را تبیین و تحلیل میکرد. اینکه استاد، خود را به جای نویسنده کتاب مارکس و مارکسیسم، بلکه خود مارکس مینشاند و به تقریر نظریهای میپرداخت که هم از نظر محتوا پوچ بود و هم گرایش به آن حکایت از بیماری روحی بشر میکرد، هنر بزرگی بود.
او آرزو میکرد که کاش یک استاد مارکسیست روسی به دانشگاه تهران دعوت میشد و به تدریس مارکسیسم میپرداخت، و ما به نقادی میپرداختیم!
S
تدریس استاد پربار و سازنده بود. ایامی که ما در دانشکده الهیات دانشگاه تهران از محضرش کسب فیض کردیم، دانشجویانی در کلاس درسشان حضور داشتند که برخی یا همه با فلسفه بیگانه و ناآشنا بودند؛ به ویژه که سال قبل از آن، استادی فلسفه را تدریس کرده بود که درسش ملالآور بود، نه نشاطآور؛ ولی چند جلسهای که استاد مطهری تدریس کرد، همه را بر سر شوق آورد، و برخی از آنها گفتند: «امسال طعم فلسفه را چشیدیم و دانستیم که فلسفه چیست».
درس باید زمزمه عشق و محبت باشد، هم عشق و محبت به موضوع درس و هم به کسانی که برای آموزش درس در برابر استاد خود زانو زدهاند. آری:
درس معلم ار بود زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را
استاد مطهری کانون عشق و محبت بود.
S
ابنسیناپژوهی کار آسانی نیست. او فیلسوفی پویا بود، و هرگز روی یک نقطه نمیایستاد و روی یک نظریه بند نمیآمد. همو بود که ارسطو و افلاطون، بلکه فارابی، را پشت سر نهاد و نوآوریهایی کرد که شرق و غرب عالم را زیر سیطره اندیشه خود قرار داد.
استاد مطهری ابنسینا را با همین نگاه، مینگریست؟ از اینرو به تدریس حکمت متعالیه صدرایی اکتفا نمیکرد، بلکه به همان نسبتی که پژوهشگر آثار صدرا بود، در آثار سینوی پژوهش میکرد؛ چراکه میدانست بدون فهم دقیق ابنسینا نه ارسطو را میتوان به درستی فهمید، نه سهروردی و صدرالمتألهین را.
S
او اعلام میدارد که معنویت از ضرورتهای زندگی فردی و اجتماعی است، و «بشریت منهای معنویت امیدی به بقایش نیست. خودش و تمدنش را و زمینی که در آن قرار گرفته، به دست خود نابود خواهد کرد
ادریس
حجم
۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد