غارِ حِراء، صدایِ پایِ عشق، بویِ بهشت، جبرئِیل امین، محمّدِ امین...
عجب صحنهیِ با شکوهی، صحنهای که تصورش هم روح انسان را جلا میدهد، قلبو دل انسان را پاکو صیقلی میکند، چون آینه
کاربر ۷۴۵۵۲۴۳
عشق کارش همین است: «فقط مهربانی!».
کاربر ۷۴۵۵۲۴۳
تمام وجودش شده بود قرآن، شده بود عشق، میخواندو میخواندو میخواند... تا به خانه رسید
کاربر ۷۴۵۵۲۴۳
قطعاً برای پرهیزکاران نزد پروردگارشان باغهای پر نعمتی است (۳۴)
آیا مسلمین مثل مجرمین هستند؟! (۳۵
کاربر ۷۴۵۵۲۴۳
مسئولیت سنگینی که عقلی کامل، روحی پاک، قلبی پر از مهربانی، خالی از کینه و در یک کلام بندهای عاشق میخواست.
خدا حضرت محمّد (ص) را چنین دید و او را به پیامبری برگزید
کاربر ۷۴۵۵۲۴۳
عشق کارش همین است: «فقط مهربانی!».
کاربر ۷۴۵۵۲۴۳
گویی جرعه جرعه عشق مینوشید، سرتاپای وجودش عاشق شده بود، نور عشق از تمام تارو پودش مُتَشَعشِع میشد.
کاربر ۷۴۵۵۲۴۳
محمد (ص) از شورو شوقو ذوق بر روی پا بند نمیشد، جبرئیل، او را به گرمی در آغوش گرفتو گفت:"بخوان"
-: "چه بخوانم؟"
-:" به نام خدای بخشنده مهربان
بخوان به نام پروردگارت، که آفرید (۱)
کاربر ۷۴۵۵۲۴۳
شاخه گلهای عشق را به همراه داشت
دوست داشت به تکتکِ مردم
به پیرو جوان
به کوچکو بزرگ
به زنو مرد، به هرکسی، هر چیزی،
هر موجودی که در عالم وجود دارد
شاخهای از عشق بدهد.
کاربر ۷۴۵۵۲۴۳
برخی چنان عاشق بودند که برق عشق در چشمانشان چون خورشید میدرخشید،
برخی مقداری عاشقیشان کمتر بود
و برخی هنوز به مرحلهٔ عشق پا ننهاده بودند امّا در کنار عشاق مینشستند.
کاربر ۷۴۵۵۲۴۳