آیا تمنای نام جاودان، غرور است؟ درست به این میماند که حرص ثروتاندوزی را، صرفاً جستوجوی فراغت بدانیم. هرگز، بیشتر ترس از فقر است که ما تهیمایگان را به مالاندوزی وامیدارد تا جستوجو و آرزوی فراغت. همچنین ترس از جهنم بود نه آرزوی بهشت و بهروزی، که مردم قرون وسطی را به رهبانیت و دلمردگی سوق میداد. بدینسان جستوجوی نام نیز از غرور نیست. از بیم ابترماندن است. اگر در آرزوی همهچیز شدن هستیم، فقط از آنرو است که میخواهیم از هیچ بودن بگریزیم. باری ما آرزومند نجات دادن خاطره و یاد و نام خویشیم. این یاد و نام چقدر دوام دارد؟ حداکثر مادام که بشر باقی باشد. چه میشد اگر یاد و نام ما در خدا بقا مییافت؟
Elham khodadadi
فلسفه فرآورده انسانیت هر فیلسوفی است، و هر فیلسوف انسانی است که گوشت و خون دارد و با انسانهایی خطاب میکند که همانند خودش گوشت و خون دارند. و فلسفیدنش، هر کاری هم که بکند، نهفقط از عقل، که از اراده، احساسات، گوشت و خون و تمامت روح و جسم او آب میخورد.
Elham khodadadi
بزرگترین قدسیت و حرمت معابد در این است که انسانها یکصدا در آنجا به شیون برمیخیزند. زاری همگانی که از حلقوم انبوهی خلق، خلقی که از سرنوشت خود در شکنجند برآید، کمارجتر از فلسفه نیست. درمان درد کافی نیست، باید گریستن از درد را بیاموزیم، آری باید گریستن بیاموزیم! شاید اوج فرزانگی در همین باشد. اگر باور نداری از سولون بپرس.
Elham khodadadi
همان یهوهای شد که به جای آنکه اسرائیل را چون فرزندش است دوست داشته باشد، او را چون دوست دارد فرزند خود میشمارد. (صحیفه هوشع نبی، باب ۱۱، آیه ۱)
Elham khodadadi
اگر کسی از تشویق و استقبال مردم امروز رویگردان باشد از این است که میخواهد در خاطره عدهای برجسته و گزیده در طول نسلها، زنده بماند. گونو میگوید: «آیندگان، همان اقلیت نخبهاند.» انسان میخواهد در زمان، ادامه و گسترش یابد نه در مکان. بتهای عامه بهزودی فرو میافتند و خُرد و خوار میشوند و در زیر دستوپاها محو میشوند. ولی آنان که از دامنِ دلِ نخبگان آویخته باشند و دل از دست خاصان ربوده باشند در محرابی گرچه کوچک و مهجور، همواره ستایش و نیایش خواهند دید؛
Elham khodadadi