بههرحال، شاید دیدن کسی که دیوانه است تنها راهی است که میتوانید بفهمید عاقلید.
booklover
بههرحال، شاید دیدن کسی که دیوانه است تنها راهی است که میتوانید بفهمید عاقلید.
آلی
همیشه برای خواندن وقت میگذاشتم. هروقت کتابی برای خواندن برمیدارم، مثل فرار کردن است. بهمدت یکیدو ساعت، بهجای اینکه در دنیای خیلی خستهکنندهٔ خودم سیر کنم، بخشی از دنیای کتاب میشوم.
nastaran
شاید دیدن کسی که دیوانه است تنها راهی است که میتوانید بفهمید عاقلید.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
بهجای اینکه در دنیای خیلی خستهکنندهٔ خودم سیر کنم، بخشی از دنیای کتاب میشوم.
HAD!S
از داخل راهرو که بهسمت آسانسور میروم انگار در مه هستم. دیشب، دقیقاً همین مسیر را برعکس طی کردم. آن موقع آدم کاملاً متفاوتی بودم. احساس میکنم به دنیای موازی قدم گذاشتهام که در آن تمام زندگیام در طول یک شب تغییر کرده است.
آلی
بقیه فقط یهمشت قرص خواب تجویز کردن؛ اما تو واقعاً باهام صحبت کردی
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
حالا هم او مرده است. او دیگر جراح ارتوپد نمیشود.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
«من همیشه عاشق کتاب خوندنم.»
ATEFEH
نمیدانستم آخرین باری است که با هم صحبت میکنیم.
حالا هم او مرده است. او دیگر جراح ارتوپد نمیشود. دیگر هیچچیزی نمیشود. چطور ممکن است؟ او فقط بیستوچهار سالش بود. بله، آدم کاملی نبود؛ اما پسر خوبی بود. تنها چیزی که میخواست این بود که مردم را پس از آسیب دیدن دوباره سرپا کند.
nastaran
. بهترین دروغها اونهاییان که به حقیقت نزدیکترن.»
eameli
میپرسد: «پس اسکیزوفرنیکه؟»
دکتر بک اخم میکند. «نه. اسکیزوفرنیک نیست. ما اینطوری به بیمارهامون اشاره نمیکنیم. میگل یه انسانه و این فراتر از تشخیص بیماری روانیشه. اون اسکیزوفرنیک نیست. مردیه که اسکیزوفرنی داره. متوجه شدی؟»
صورت کام کمی سرخ میشود. «درسته. البته. متأسفم.»
دختر کتابدوست
گذراندن شب در بخش D بدترین کابوس اوست...
Fatemeh
«من همیشه عاشق کتاب خوندنم.»
ATEFEH