بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پاییز بود٫٫٫ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پاییز بود...

بریده‌هایی از کتاب پاییز بود...

نویسنده:نرگس ثاقب
انتشارات:نشر سخن نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۱۲ رأی
۲٫۸
(۱۲)
اشک‌ها همان احساس ابرازنشدهٔ غریب مانده در دلش بودند که یکی پس از دیگری بر روی گونه‌اش فرود می‌آمدند.
shiva._.f
درد که یکی باشد آدم از پسش برمی‌آید اما... لعنت به ازدیاد درد.
n re
امان از درد عشق و درد دوری...
n re
کی می‌دونه چی گذشته این همه سال؟
n re
همیشه هم خواستن، توانستن نبود!
n re
من اگه می‌تونستم به شماها بفهمونم درمون دردای وامونده‌تون سیگار نیست، همراه خودم روح اجدادمم به آرامش می‌رسید!
n re
با دیدن گاری لبوفروشی کنار خیابان، محو خاطرات شیرین گذشته بود. چقدر خوب که بعضی خاطره‌ها عطر و بو داشتند.
shiva._.f
وقتی قبول کنی هنگام درد فریاد نزنی، دنبال چاره نباشی، کسی هم دردت را نمی‌بیند و صدایت را نمی‌شنود. خاصیت درد این است. با درد همراه شدن، خود سهم مجزایی از درد دارد. صدای درد را که درنیاوری، شکل تنهایی می‌گیرد...
n re
برای بودنت جونمم بخوای می‌دم
n re
کوچهٔ علی‌چپ جای خوبیه! البته تا وقتی نرفتی توش فکر می‌کنی خوبه. همین که پا بذاری توش در و دیواراش لهت می‌کنن.
n re
بی‌خود کردی گفتی تا تهش هستی... وقتی جنم موندن پای عهدی که بستی رو نداشتی.
n re
وقتی صد سالم از گندی که تو گذشته زدی بگذره، بی‌فایده‌ست. کثافتش سایه به سایه‌ت می‌آد و گُه می‌زنه به همهٔ امید و آینده‌ت! مگه حرفی‌ام باقی می‌مونه؟
n re
گم شدم، نمی‌دونم اونایی که آلزایمر دارن چه حالی‌ان ولی مطمئنم اطرافیانشون غمگین‌تر از اون آدمان. من دقیقاً تو همچین حالی‌ام یاسی، من همون آدمی‌ام که همه چی یادشه ولی میون آدمایی زندگی می‌کنه که خودشون رو به فراموشی زدن و طوری رفتار می‌کنن که انگار هیچی نبوده، چیزی نشده... فراموش شدن خیلی تلخ‌تر از فراموش کردنه.
n re
فراموش شدن خیلی تلخ‌تر از فراموش کردنه.
n re
تلخ بود جان او نبودن وقتی طعم جان او بودن را چشیده بود.
n re
لعنت به این برگشتنی که دردش کمتر از آن رفتن کذایی نبود!
n re
فکر و خیال که خفه نمی‌کنه! یکسره‌ت می‌کنه. یهو از ریشه می‌زنه و فاتحه...
n re
«اینجا انتهای یک خیابان جانکاه بود!» جایی که هر بار به آن می‌رسیدند وقت خداحافظی بود.
n re
خیلی‌ها آرزوی ایستادن در جایگاهش را داشتند. شاید دلیلش از دور تماشا کردن او بود. آدم‌ها همه از دور رؤیایی به نظر می‌رسیدند!
n re
«آدما کافیه نقطه‌ضعفتو بشناسن، عزیزترینتم که باشن، یه روزی پا می‌ذارن رو همون نقطه و تا مطمئن نشن که جاش برای همیشه موندگاره، دست از فشار برنمی‌دارن.»
n re

حجم

۴۵۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۱۸ صفحه

حجم

۴۵۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۱۸ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد